خواهر شهید «عبدالله بیانی» نقل میکند: «برادرم تنها شش ماه از ازدواجش گذشته بود وقتی از او خواستم از رفتن به جبهه منصرف شود در جوابم گفت: «نه باید بروم و از دین اسلام دفاع کنم».
همرزم شهید غفور رضوی نقل میکند: «آن زمان که دشمن به این آبوخاک حمله کرد، غفور به ندای رهبر لبیک گفت و برای دفاع از این آبوخاک، راهی جبهههای حق شد تا جانش را با خدای خود معامله کند.»
شهید «شیرعلی جهانتیغ» میخواست همیشه خادم طبیعت خدا باشد و برای تکمیل اندیشه دینیاش فراگیری قرآن را دراولویتهای برنامه زندگیش قرارداده بود.
برادر شهید منتظری میگوید: مردم به وظایف خود عمل میکنند، اما انتظار دارند مسوولان به فکر مردم باشند.
شهید سلیمان الیاسی در وصیتنامهاش نوشت: ای مردم همچنان که از خون شهیدان انقلاب اسلامی به ما پیام رسید به راهشان ادامه دهیم نباید بگذاریم که خون مقدسشان پایمال شود.
مادر شهید «علیرضا نصراللهنژاد» نقل میکند: علیرضا هیچوقت اهل گله و شکایت نبود.
خواهر شهید نقل میکند: «برادرم بسیار متواضع و مهربان بود و همیشه در همه حال وفای به عهد داشت».
شهید «امرالله آقایان» در فرازی از وصیتنامهاش مینویسد: «از تفرقه و جدایی بپرهیزید و صدای حقطلبانه ما را به گوش جهانیان برسانید و کاخ ستمگران را به لرزه درآورید.»
مادر شهید شیرمحمدلی، نقل میکند؛ یکی از همرزمان پسرم از او خواسته بود تا از جبهه فرار کند؛ ولی محمدم در جوابش گفته بود: من اصلاً این کار را نمیکنم.
اسماعیل صفاری در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود به مسافران تشنه هندوانه داد و گفت: زودتر از اینجا بروید اگر مادرمان بفهمد که شما سید هستید تا تمامی هندوانهها را به شما ندهد راضی نمیشود.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.