شهید «ولیالله استرآبادی» در وصیت نامهاش نوشت: پیام خون مرا همراه با عمل به مسائل شرعی و اسلامی به همه برسانید.
مادر شهید قربانعلی ساوری نقل میکند: قربانعلی، یک روز قبل از اعزام به خانه همسایه رفت و مقداری آب نوشید و گفت: یا حسین شهید، حسین جان فردا برای زیارت تو عارم جبههها هستم.
خواهر شهید «عبدالله بیانی» نقل میکند: «برادرم تنها شش ماه از ازدواجش گذشته بود وقتی از او خواستم از رفتن به جبهه منصرف شود در جوابم گفت: «نه باید بروم و از دین اسلام دفاع کنم».
شهید شیرآبادی دوست داشت همیشه صله رحم را به جا بیاورد، فردی شوخ طبع بود حتی در شرایط سخت زندگی سعی میکرد با شادی و نشاط دیگران را به وجد آورد.
شهید مهدی باقری برای دفاع از میهن به جبهههای حق علیه باطل شتافت و در بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۷ بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد.
شهید محمدجواد آکار در خاطرات خود مینویسد: یک روحانی برای ما آجیل سوغاتی آورده بود از طرفی دیگر صدام ملعون هم با آجیل خمپاره و گلوله به ما شیرینی تعارف میکرد.
شهید «قربان فرجی» در وصیتنامهاش نوشت: ای خدای بزرگ ما را یاری کن تا بتوانیم راه خونبار شهدایمان را ادامه دهیم و تا آخرین نفس از انقلاب اسلامی دفاع کنیم.
خواهر شهید کیومرث جنگی نقل میکند: «برادرم بعد از این که به اسارت رسید به دلیل شکنجههای فراوانی که بر او وارد کردند بیمار شد و همانجا به شهادت رسید.»
شهید «شیرعلی جهانتیغ» میخواست همیشه خادم طبیعت خدا باشد و برای تکمیل اندیشه دینیاش فراگیری قرآن را دراولویتهای برنامه زندگیش قرارداده بود.
شهید محمود قوانلو در وصیت خود نوشت: سیاهی چادرتان، بیش از سرخی خون من قلب دشمن را میلرزاند.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.