شهید فرهاد صفری علاوه بر فعالیتهای رزمی و حضور در جبهههای حق علیه باطل در امور سیلزدگان خوزستان، زابل و زلزله شمال نقش مهمی ایفا کرد.
شهید مدافع حرم گلستان در وصیت خود نوشت: عزت و افتخار و شرافت خود را با هیچ چیز معامله نکنید و خود را بدهکار انقلاب بدانید.
شهید علی تجلائی قبل از شروع مراسم عقد به همسرش گفت: اگر علاقهای به من دارید و اگر به خوشبختی من میاندیشید، لطف کنید و از خدا برایم سرانجام شهادت را بخواهید.
شهید رضا رئیسی پانزدهم اسفند ۱۳۶۰ با سمت دیدهبان در اهواز بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
شهید محمود قوانلو در وصیت خود نوشت: سیاهی چادرتان، بیش از سرخی خون من قلب دشمن را میلرزاند.
شهید «عزیزالله قربانی» در نامهای به پسر دایی خود مینویسد: «یک شب یکی از همرزمانم چند بعثی را با یک آفتابه غافلگیر کرد، خلاصه ابراهیم جان، بعثیها از سایه خودشان میترسند.»
دایی شهید «علیرضا احمدی» نقل میکند: روزی که علیرضا با زبان روزه به خط مقدم رفت هر چه اصرار کردند روزهاش را باز کند گفت: من میدانم شهید میشوم به همین دلیل میخواهم خدا را با زبان روزه ملاقات کنم.
شهید محمدجواد آکار در خاطرات خود مینویسد: یک روحانی برای ما آجیل سوغاتی آورده بود از طرفی دیگر صدام ملعون هم با آجیل خمپاره و گلوله به ما شیرینی تعارف میکرد.
شهید ابراهیم فخار دانشآموز بود که عازم جبهههای حق علیه باطل شد، او پس از ۳۸ روز جهاد در جبهههای حق به فیض شهادت نایل شد.
شهید «علیاکبر حسین پور» معتقد بود؛ دفاع در مقابل متجاوز وظیفه شرعی ماست و حضور من و امثال من در جبهه لازم است و باید با دشمن تجاوزگر بجنگیم وتا آخرین قطره خونمان از مملکت و ناموسمان دفاع کنیم.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.