مادر شهید شیر محمدلی، نقل میکند: «یکی از همرزمان پسرم از او خواسته بود از جبهه فرار کند ولی محمدم گفته بود: میخواهم خدمت کنم.»
فرزند شهیدان صداقت و شفاهی نقل میکند: «وقتی چماقداران در حال تظاهرات بودند با شکستن درب منزل به خانه ما حملهور شدند و مادر باردار مرا شهید کردند».
ایوب عباسپور از جمله ۶۰۰ شهید بسیجی به خون غلطیده استان گلستان در بخشی از وصیتنامهاش نوشته کشور به یاری جوانان نیاز دارد.
مادر شهید «علیرضا تازیکه لاملنگ» میگوید: «پسرم معتقد بود مرگ پایان زندگی نیست و بعد از شهادتش به رستگاری خواهد رسید.»
برادر شهید «محمد اسماعیلی» میگوید: «برادرم برای رفتن به جبهه ذوق داشت شب قبل از رفتن به جبهه، مسجد رفت و آنجا را نظافت کرد.»
خواهر شهید «ممشلی» میگوید: «روزی که برادرم جبهه اعزام شد هوا بارانی بود، لحظه آخر رو به من کرد و گفت: هنگامیکه برمیگردم هوا بارانی است.»
شهید محمدقلی پلنگی دانشآموز بود که از سوی بسیج عازم جبهههای حق علیه باطل شد، مادر شهید نقل میکند: «پسرم معتقد بود کار برای خدا خستگی ندارد».
همسر شهید علیار نظیفی نقل میکند: «همسرم بسیار مهربان بود وقتی دید مستأجرمان وسایل سرمایشی ندارد با پرسوجوی فراوان توانست پنکهای برایشان تهیه کند.»
شهید «اسماعیل بابو محلی» از شهدای دانش آموز استان گلستان است، که با تشکیل گروه شهید چمران، دوستان و همرزمانش را به جهاد تشویق میکرد.
همسر شهید صیادی نقل میکند: «همسرم قبل از رفتن به جبهه به من سفارش کرد تا فرزندانم بعد از شهادتش راه او را ادامه دهند».
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.