1396-05-20 10:58
3174
1
42588
یادداشتی از حسین پایین محلی :

تساهل و تسامح در اسلام و لیبرالیزم با نقدی بر قرائت روشنفکری دینی از ادبیات عرفانی

بعد از انقلاب شاهدیم که رشته طرح های مباحث فلسفه وکلام جدید به غرب میرسد وروشنفکران سکولار تلاش دارند با توجه بسیار به ادبیات سوفیانه و ترویج دراصطلاح تساهل وتسامح موجود در ادبیات عرفانی جامعه را به لیبرالیزم فرهنگی سوق دهند.

به گزارش گلستان ما ؛ حسین پایین محلی فعال فرهنگی و اجتماعی استان گلستان طی مطلبی نوشت : یکی از بزرگترین مشکلاتی که امروز درعرصه تفکر اعم ازهستی شناسی تا معرفت شناسی وعلوم انسانی با آن مواجه هستیم خلط مفاهیم است که ریشه درزبان دارد.

به عبارتی ابتدادرساحت زبان باید به گره گشایی ازبرخی مفاهیم ولغات بپردازیم تا مسیر پیش رو روشن شود.در زبان فارسی گاه برخی کلمات یکسان تلفظ میشوند اما یکسان نوشته نمی شوند (مثل ظهیر و زهیر)وگاه برخی کلمات هم یکسان تلفظ میشوند وهم املای آنان نیز شبیه هم است(شیر و شیر!)

 اما ازحیث معنایی یکی نیستند وهستند مفاهیمی که ازحیث لغوی هم خوانش وهم املای مشترکی دارند اما ریشه تاریخی وفرهنگی یکسانی ندارند وازهمینجاست که مارکس وارسطو  و برخی متفکران دیگر درتحلیل از پدیده ها ومفاهیم معتقدند باید از سویی به ریشه شناسی زبانی کلمات مراجعه کرد و از سویی بستر تاریخی وفرهنگی مفاهیم وکلمات رامورد توجه قرارداد چنانکه نظام هنجاری وارزشی جوامع وتاریخ قوم ها دربرخی موضوعات نه تنها یکی نیست بلکه در تضاد باهم قراردارند.ازجمله این مفاهیم بحث تساهل وتسامح هست‌.

تساهل وتسامح درجامعه ما به یک معنایی بحث جدیدی است و به یک معنی قدیمی.جدید از ان حیث که ما درمواجه باغرب واندیشه مدرن بامفاهیم ونظام ارزشی تمدن جدید آشناشدیم اما ازانجاکه مترجمان تنها به دنبال ترجمه تحت الفظی کلمات ومتون بودند ویا تحت تاثیر تمدن فرنگی قرارگرفته بودند با حرص و ولع به ترجمه آثار پرداختند وجامعه خود را به ترغیب جهت آشنایی با تمدن جدید واستحاله دران دعوت کردند.چنانکه افرادی چون تقی زاده براین اعتقاد بود که ما باید از نوک پا تافرق سر فرنگی شویم!درحالیکه تعامل بافرهنگ ها وتمدنها نباید به از دست دادن خود آگاهی تاریخی قوم ها شود.

جالب اینجاست درخود غرب نیز اندیشه مدرن با چالشهای نظری متفکران دینی وحکمای غربی روبروشد وبودند متفکرانی که ارزشهای تمدن جدید وکلید واژگان ومفاهیم اساسی مدرنیته رامورد اما واگر قرار دادند ودراین سو غربزدگانی که میمون وار به تکرار برخی مفاهیم متناقض بافرهنگ ما که بعضا درغرب تاریخ مصرف آن تمام شده ودر خاک فرهنگی ما مفاهیمی عمیق تر ودقیق تر وفربه تر ازآن مفاهیم وجود داشتند که مورد غفلت غربزدگان قرار گرفتند.

کلید واژه های بنیادین تمدن جدید

تساهل تسامح که تقریبا درجامعه اسلامی ما بعدازانقلاب توسط روشنفکران مسلمان مطرح شد ازاین قبیل مفاهیم به حساب می آید که جزو مفاهیم اساسی لیبرالیزم وکلید واژه های بنیادین تمدن جدید محسوب میشود که به تعبیر شادمان  توسط فکلی ها در فرهنگ ما مطرح وترویج داده شده است.

آنچه درفلسفه وکلام جدید تحت عنوان تساهل وتسامح مطرح شد چیزی نیست جزباهدف نهادبنه کردن ارزشهای مدرن که درصدد استحاله فرهنگ ایرانی اسلامی ولیبرالیزه کردن تاریخ ماست.

درحالیکه ما درفرهنگ خود مفاهیمی  گسترده تر که بافطرت ادمی هم خوانی دارد واز وحی منشا میگیرد برخورداریم.

لذا قیاس و یکسان گرفتن برخی مفاهیم که درلفظ یااملا مشترکند کاری است عبث که یاداوراین ضرب المثل که هر گردی گردو نیست وبه قول مولانا:ازقیاسش خنده امد خلق را/کوچوخود پنداشت صاحب دلق را/کارپاکان راقیاس از خود نگیر/گرچه باشد درنوشتن شیر وشیر....(مثنوی داستان بغال وطوطی.‌)

تا قبل ازظهوراسلام تابوها درتاریخ زندگی بشرهمراه بااسطوره هاحاکم بودندوباظهوردین اسلام ودعوت به تعقل وتفکروپرسش بشراز زیرباراین فضاازادشد.اسلام درس ازادی وازادگی به بشرداد.وپیامبراکرم نیزهدف خودرا اکمال اخلاق معرفی کردند.لذا سهل گیری-به معنی دینی ودرون دینی-زمینه کمال انسان است چنانکه امام علی درجایی فرمودندبه تعدادانسانهاراه به سوی خداوجود دارد.

دراسلام به واسطه همین سهل گیری نظامهای معرفتی مختلفی پدیدارشد من جمله فلسفه مشاء,اشراق,عرفان و... که عرفان نگاه زیباشناختی است که به انسان میشود.

امادرغرب این مفهوم کاملامتفاوت بلکه درتضادبا تساهل وتسامح مدنظرماست. چراکه نه تنها وجه دینی ندارد بلکه رویکرد ضد دینی دارد .به عبارتی دراسلام انسان به یک وجهی ازادست که سرنوشت خودرا انتخاب کند اما به یک معنایی هم رهاشده نیست.اما در لیبرالیزم ابتدا از ساحت هستی به اسم عقل و اختیار بشر قدسی زدایی میشود.و از ان سو بشر ازاد معرفی میشود.

لیبرالیزم شعارش" ازادی -از"می باشد تا بشر از اخلاق و دین رهاباشد.

تساهل و تسامحی که درغرب بعدازرنسانس وامثال لاک مطرح شد تقویت مفهوم "ازادی-از"داردتا "ازادی-در"لذا خروجی این تساهل به تضعیف جهان بینی الهی ودینی وتقویت سکولاریزم ولیبرالیزم میشود که درحوزه معرفت شناسی به پلورالیزم جان هیکی ختم پیدامیکند.لیبرالیزم اگرچه پیام اور "ازادی-از"تلقی میشود تکثرگرایی را ترویج میدهد وباایجاد فضای موزاییکی دربسترتاریخی و فرهنگی سیاسی نوعی تکثرگرایی راترویج میدهداما مدیریتی کاملا واحد دارد ودرهرحوزه ای تحولات رارصد وبه سنت لیبرالیزم فرهنگی جهت تا حیات سرمایه داری تداوم پیداکند.

این شعار تنهادر دوره ای اصالت یافت تااز تفکر دینی(جان لاک) عبورکنند وگرنه سرمایه داری ولیبرالزم غربی دراین چندصده که به هژمونی تبدیل شده در راستای اصول هستی شناختی ومعرفتی ومنافع سرمایه داری هیچ تساهلی ازخود نشان نداده وکاملا مدیریت شده است وتنها دربرخی لایه ها وسطوح این رویکرد برای مدیریت عالم وجوددارد.سرمایه داری یالیبرالیزم تنها درسطح کلان وحرکت  به ازادی -از"به مفهوم عبورازتفکردینی سرعت میبخشد وگرنه به" ازادی-در"توجه چندانی نمیکند واگرکند حوزه این" آزادی-در"راباید درمسایل فردی واخلاقی دید نه اجتماعی یاتاریخی.

با ادبیات عرفانی می خواهند جامعه را به لیبرالیزم فرهنگی سوق دهند

باتوجه به انچه که گفته شد ودر بعد از انقلاب به خصوص دوران بعدازجنگ شاهدیم می بینیم که رشته طرح های مباحث فلسفه وکلام جدید به غرب میرسد وروشنفکران سکولاروبه اصطلاح دینی که دچار گشت شدند تلاش دارند با توجه بسیار به ادبیات صوفیانه و ترویج دراصطلاح تساهل وتسامح موجود در ادبیات عرفانی جامعه را به لیبرالیزم فرهنگی سوق دهند تاجامعه به سمت گفتمان پلورالیزم حرکت وخروجی ان حاکم شدن گفتمان سکولاریستی ونهایتا لیبرالیزم سیاسی باشد.

شهید آوینی به عنوان یک پیشروفرهنگی ویک متفکر انقلابی ودینی این مسئله رادریافته بود وبه مواجه ونقد با روشنفکران سکولارودینی پرداخت که حاصل ان مجموعه مقالات کتاب "حلزون های خانه به دوش" است که به اهل فضل پیشنهادمیشود.

این حرکت خزنده جریان روشنفکران سکولار درپشت فعالیت به اصطلاح فرهنگی روشنفکردینی شکل گرفته وروشنفکران دینی باادبیات بومی درصدد تیوریزه ونهادینه کردن مفاهیم وارزشهای مدرن هستند چنانکه یکی ازنویسندگان سکولارایرانی مقیم امریکا نوشته:" تفکرعرفانی به علت فراهم نمودن زمینه های فکری مناسب تاحدی قادراست که زبان سکولار وفرهنگ تحمل پذیری را درجامعه گسترش دهد....سروش یک مسئله به ظاهردینی را باتوسل به نظریات متفکرین غیردینی (غربی)وسکولارمطرح کرده وبااستدلالی که کاملا برای روشنفکران متجدد ایران آشنااست به جدال بامدعیان ارتودوکسی درشریعت می رود".(مجله کنکاش,ش 6،بهار69,به نقل از حلزون های خانه به دوش)

photo 2017 08 10 23 20 34

عبدالکریم سروش در حال امضا گرفتن از ابوزید استادش

 پیداست همانگونه که نویسنده مدعی است امثال سروش به تفسیروتاویل ادبیات عرفانی مطابق بااموزه های مدرن دست میزنند.به عنوان مثال ازداستان فیل درمثنوی معنوی مولانا که دراصل برگرفته ازحدیقه الحقیقه سنایی است به پلورالیزم می رسند درحالیکه اولا داستان مذکور نه تنها تایید پلورالیزم نیست بلکه به نوعی نقد نسبیت گرایی شکاکیون وفلسفیون هست تاجاییکه مولانا. درجای جای مثنوی به خرده گیری از "عقل جزیی"می پردازدو درداستان ناله درخت حنانه بر عقل گرایان جزیی نگرمیتازد:پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بی تمکین بود....الخ.

دراینجامجال پرداختن تفصیلی به پلورالیزم نیست اما باید اشاره کردکه گفتمان پلورالیزم گفتمان غیردینی است ومابه شمول گرایی معتقدیم درحالیکه تکثرگرایی ازارزشهای مدرن غربی است که دربسترلیبرالیزم فرهنگی مطرح شده که درغرب نیز نقدهای بسیاری بران وارد شده چنانکه اگرقایلین تکثرگرایی به ان پایبندباشندنباید غیرخودراانگ یا متهم به خشونت وحصرگرایی نمایند.

نوشتارکنونی راباابیاتی ازمولانا درباب داستان فیل خاتمه میدهیم که سوفستاییان جدید درقالب روشنفکردینی به گزینش و تاویل فردی داستان فوق دست زدند تابه نتیجه موردنظربرسند درحالیکه مولانا درداستان فیل (دفترسوم)به صراحت میگویداگر این جماعت شمعی داشتند این همه محاجه نمیکردند:

پیل اندر خانهٔ تاریک بود

 عرضه را آورده بودندش هنود

 از برای دیدنش مردم بسی

 اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

 دیدنش با چشم چون ممکن نبود

 اندر آن تاریکیش کف می‌بسود

 آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

 گفت همچون ناودانست این نهاد

 آن یکی را دست بر گوشش رسید

 آن برو چون بادبیزن شد پدید

 آن یکی را کف چو بر پایش بسود

 گفت شکل پیل دیدم چون عمود

 آن یکی بر پشت او بنهاد دست

 گفت خود این پیل چون تختی بدست

 همچنین هر یک به جزوی که رسید

 فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

 از نظرگه گفتشان شد مختلف

 آن یکی دالش لقب داد این الف

 در کف هر کس اگر شمعی بدی

 اختلاف از گفتشان بیرون شدی

 چشم حس همچون کف دستست و بس

 نیست کف را بر همهٔ او دست‌رس

 چشم دریا دیگرست و کف دگر

 کف بهل وز دیدهٔ دریا نگر

 جنبش کفها ز دریا روز و شب

 کف همی‌بینی و دریا نه عجب....

انتهای پیام /

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

-ع-وفایی

سلام بر استاد فرهیخته برادر حسین پایین محلیواقعا شما از گنجینه های فرهنگی هستید و کلامتان چون مروارید در دل صدف است .امیدوارم برخی از دوستان اهل قلم اندکی در رکاب شما و همگام شما شاگردی کنند . و به امید روزی که گوشه ای از مشکلات مردم با مقالات شما حل بشود .جان کلام اینکه قلمتان و پایدار و انشالله همینگونه با نشاط و فعال در حوزه فرهنگ قلمدار باشید . خدانگهدار

0
0
پاسخ
1396-06-03 09:56

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.