شاید نام مجری خبرهای شبکه گلستان را خیلی ها ندانند و فقط صدا و تصویر آنها را خوب به یاد داشته باشند و آشنایی بیشتر با آنها خالی از لطف نیست .
به گزارش گلستان ما به نقل از رادکانا ، شاید نام مجری خبرهای شبکه گلستان را خیلی هامان ندانیم اما صدا و تصویرش را خوب به یاد داریم .
من هم مثل شما اطلاع چندانی از او نداشتم فقط میدانستم که اهل روستاهای اطراف کردکوی است.
حوالی 7 شب قرار ملاقات مان را با او در ساختمان کناری کتابخانه عمومی شهرک حافظ تنظیم کردیم. ربطش را با کتابخانه نمی دانستم تا اینکه اواسط گفت و گوی مان فهمیدم.
طبق روال معمول تهیه گزارشات مان از سر خط زندگیش آغاز کردیم. متولد 1360 در روستای النگ از توابع شهرستان کردکوی است.تا 11 سالگی همانجا زندگی می کرد تا اینکه در آزمون ورودی مدرسه شبانه روزی نمونه دولتی قبول شد و به گرگان رفت.
ذکاوتش از آنجا پیدا بود که در آزمون ورودی تنها به سوال هایی که آگاهی داشت پاسخ داد.
سال 74 خانواده اش به گرگان عزیمت کردند و او دبیرستان را در مدرسه دکتر حسابی این شهر پشت سرگذاشت.
روح سرشار از کمال طلبی و حقیقت جویی نوجوانی و جوانی اش، میثم را به حوزه علمیه قم کشاند.
بعد از اینکه دو سال تحصیلی خوب را در قم گذراند دلتنگی و دوری از خانواده که روحش را به شدت می آزرد سبب شد تا به فکر انتقالی به حوزه علمیه امام صادق (ع) گرگان افتد اما از آنجایی که او قصد تحصیل همزمان در دانشگاه و کنار خانواده بودن را داشت و قوانین حوزه چنین اجازه ای به او نمی داد و جز آخر هفته ها اجازه خروج از محل حوزه را نداشت. لذا حوزه را رها کرد و سال 80 به خدمت سربازی رفت.
یک سال از خدمت مقدس سربازی را در تیپ زرهی عمار یاسر گنبد بود و سال دوم به یگان حفاظت از شخصیت ها منتقل و محافظ شخصی حضرت آیت الله طاهری شد.
اواسط خدمت سربازی در حالی که تنها دارائیش توکل و اعتماد به خدا بود ازدواج کرد.
شاید در زمانه ای که انسان های مغفول و در خواب دارائی و ملاک آمادگی برای ازدواج را کارت پایان خدمت، شغل مناسب و لااقل سرمایه کافی برای اجاره مسکن می دانند، خدا به او دارایی و سرمایه ای بس بزرگتر داد. به حقیقت هم توکل و اعتماد به خدا را در اعماق دل هر کسی نمی یابی.
یک سال بعد در شهریور 83 مراسم ازدواج را برپا کردند و به جای جشن عروسی با کاروان های آزاد آن زمان به سفر معنوی حج رفتند تا در محضر یکتای مهربان و همراهشان میثاق بندند.
آن زمان در خانه پدری خود در روستای النگ زندگی مشترکش را آغاز کرد و در حالی که در رشته کامپیوتر دانشگاه علمی کاربردی گرگان مشغول تحصیل بود، هم زمان پیمانکار مخابرات شده بود.
پروژه هایی چون توسعه شبکه دیتا سالیکنده و سرخنکلاته و برخی پروژه های گرگان را انجام داده بود.
اسفند ماه 83 در پی اطلاعیه سازمان صدا و سیما مبنی بر جذب نیرو در آزمون و گزینش آن شرکت کرد.
یکی از عموهایش مدیرکل مرکز صدا و سیمای اهواز بود و یکی دیگر از آنها معاونت شبکه یک سیما را بر عهده داشت لذا میثم ساور برای آنکه این نسبت های فامیلی سبب اجحاف در حق دیگران نشود خود را آقای عزیزی معرفی کرد و گزینش شد.
هر چند که او می دانست به دلیل حساسیت کار سیما، گزینش آن فامیل و آشنا بردار نیست.
بعد از مدتی او پذیرفته شد و در سازمان صدا و سیمای مرکز گلستان به عنوان مجری مشغول به کار شد.
همان زمان بود که خانه ای که پدرش برای او در گرگان پیش خرید کرده بود آماده شد و میثم به همراه خانواده اش یک بار دیگر در گرگان ساکن شدند.
اوایل او فقط کنار مجری های رادیو مینشست تا از تجربه آنها استفاده کند. کم کم او مجری خبرهای رادیو گلستان شد.
آنجایی که در بخش تامین برنامه پخش سیما هم نیاز به نیرو بود، هم زمان در آن قسمت هم مشغول کار شد.
بعد از آنکه به خبر خوانی و اجرای آن تسلط پیدا کرد، او را در استودیوی خبر سیمای گلستان دیدیم. به نظر خودش زود وارد خبر سیما شد، تمایل چندانی نداشت و تنها به اصرار مدیرکل وقت وارد این بخش شد.
کمی بعد در بخش خبر نیاز به تدوینگر بود و او که از بخش تامین برنامه تدوین را آموخته بود از تامین برنامه به بخش خبر آمد و هم زمان با اجرا، تدوین خبر را نیز انجام می داد.
به سبب موقعیت شغلی نمی توانست در کلاسهای دانشگاه شرکت کند و با اینکه در امتحانات نمره قبولی می گرفت به علت غیبت های بیش از سه جلسه مردود اعلام می شد، لذا دانشگاه را نیز نیمه تمام رها کرد.
حالا که وقت بیشتری پیدا کرده بود به دبیری بخش خبر پرداخت و بعد از مدت کوتاهی سردبیر و سپس دستیار تهیه کننده بخش سیما شده بود.
فشار کار بسیار زیاد شده بود اما او می گوید نسبت به خانواده وظیفه ای دارد که ملزم به انجام آن است و تحمل این همه فشار و سختی برای ایفای نقشش در خانواده می ارزد.
او پس از یک سال بعنوان تهیه کننده سیما فعالیت می کرد و میثم ساور به جای وی تهیه کننده این بخش شد و همه این اتفاقات و تجربه ها تنها در طی 5 سال رخ داد.
او بعد از 5 سال تهیه کننده بخش خبر سیمای گلستان شده بود که این نشان از پشتکار و جدیت او در انجام وظایفش می باشد.
شاید او جزء معدود افرادی است که همه کارهای یک بخش خبری را می تواند به تنهایی انجام دهد.
جنس اراده میثم ساور وصف ناپذیر بود و برای هر کاری تنها یک انگیزه کافی بود.
او به ورزش گلف علاقه مند شد اما هیچ گونه زمینه ای برای انجام این ورزش در استان نبود لذا خود آستین بالا زد و درخواست راه اندازی هیات گلف استان گلستان را به ریاست تربیت بدنی داد.
سال 86 میثم 26 ساله هیات گلف گلستان را راه اندازی کرد اما چون برای ریاست این هیات سن کمتر از 30 سال را داشت از پدر خود که کارشناس مدیریت دولتی و بازنشسته جهاد کشاورزی بود تقاضا کرد که این مسئولیت را بر عهده بگیرد.
اوایل خود مربی بود تا آنکه چند نفر دیگر هم آموزش دیدند و مربیان این هیات هم تامین شدند.
تنها دو ماه بعد از شکل گیری هیات گلف، گلستان در المپیاد ایرانیان چهارم شد و بعد از آن افتخارات زیادی را کسب کردند.
شاید این همه موفقیت و پیشرفت او با تولد دخترش در سال 86 کامل شده باشد.
5 سال در هیات گلف استان حضور داشت و حالا که همه چیز رو به راه شده بود با خود فکر کرد دیگر کاری برای انجام نمانده، پس برای دور جدید، کاندید ریاست نشد.
سال 88 در دانشگاه آزاد اسلامی واخد آزادشهر در رشته علوم اجتماعی پژوهشگری پذیرفته شد و از آنجایی که این بار دانشگاه را جدی تر دنبال می کرد 7 ترمه موفق به کسب مدرک کارشناسی شد.
حدود سال 90 عبدالرضا ساور که یکی از معاونت های وزارت ورزش و جوانان را بر عهده داشت در انتخابات مجلس شرکت کرده بود و میثم به عنوان مسئول تبلیغاتی وی فضای انتخاباتی را نیز تجربه کرد.
هرچند ساور در انتخابات موفقیت کسب نکرد اما تجربه میثم ساور بیشتر شد.
پس از آن وی به دفتر احمدی، مدیر کل وقت صدا و سیمای گلستان منتقل شد و در بخش خبر تنها اجرا را بر عهده داشت.
پس از آنکه آقای مقدسی که به سمت مدیر کلی سازمان منصوب شد، 6 ماه هم در دفتر ایشان بود تا اینکه به دلیل تجربه و تسلط وی بر خبر دوباره به این بخش منتقل شد.
تا سال 91 که در سازمان صدا و سیما مشغول بود رسمی نشده و حتی بیمه هم نبود و با وجود سختی کار همه این شرایط را به خاطر خانواده قبول کرد.
اواخر سال 91 سازمان کتابخانه ها برای بخش کارشناسی منابع کتاب خود اطلاعیه جذب نیرو داده بود.
آنها به فردی احتیاج داشتند که به کلیات همه زمینه ها و کتب آشنایی داشته باشد لذا 25 نفر قبل از او در گزینش رد شده بودند.
چندین مرحله مصاحبه و گزینش را با موفقیت پشت سر گذاشت تا اینکه به مصاحبه مشاور دبیر کل سازمان کتابخانه ها رسیده بود.
ایشان سوالهای زیاد و پشت سر همی پرسیدند و بعد گفتند: چرا عصبانی نمی شوی! حق هم داشت، میثم آنقدر آرام و صبور بود که تقریبا ناراحتی و عصبانیتش را کسی ندیده است.
به هر حال او الان کارشناس منابع اداره کل کتابخانه های استان است و در صدا و سیمای مرکز گلستان، تنها 2 شیفت در هفته خبر می خواند.
میثم 33 ساله که حالا در اداره کل کتابخانه ها احساس آرامش بیشتری می کند و خود را به روز و آگاه تر می بیند به چند سوال دیگر ما هم به شرح ذیل پاسخ داده است:
- آیا الگویی برای اجراهای خودتون داشتید؟
اون اوایل کم و بیش آقای افشار برای من الگو شده بود. تا جایی که وقتی استادی از تهران اومده بود بعد از گزینش جلوی اسم من نوشته بود: بوی افشار می دهد.
- خودتون بیشتر به اجرای کدوم بخش خبری تمایل دارید؟
بیشتر همین بخش سیاسی اجتماعی. شاید احساس می کنم بخش ورزشی رو بهتر میتونم اجرا کنم اما به همین بخش بیشتر تمایل دارم.
- آیا سبک خاصی برای خودتون دارید؟
نه فکر نمی کنم. فقط سعی می کنم خودم باشم. خبر رو خوب بفهمم و به درستی به مخاطب منقلش کنم. شاید بشه گفت خیلی ها من رو به صدای من می شناسند نه سبک خاص من.
یه روز به یه بقالی رفتم در حالی که فروشنده سرش پایین بود ازش جنسی خواستم گفت: شرمنده! نداریم آقای ساور. گفتم تو که سرت پایینه چطور شناختی؟ گفت از صداتون شناختم.
- با توجه به اینکه جوهره ی هنر ارتباط با مخاطبه و این مولفه باید به طور حتم در کارتون باشه، چقدر معتقدید که کارتون هنره؟
ارتباط برقرار کردن یه هنره، با این دید زندگی هم هنره و خب کار من هم قطعا با این دید هنره اما به لحاظ تخصصی معتقدم خبر یه حرفه است.
- چقدر برای این هنر یا به تعبیر شما حرفه وقت می ذاشتید و یا الان میذارید؟
قطعا مطالعه داشتم و تمرین زیادی هم می کردم.
قبلا از روی تلتکست خبرها رو میخوندم و صدامو ضبط می کردم و گوش می دادم تا نواقصم رو برطرف کنم.
- چقدر طول کشید تا به این درجه خوب از خبر برسید؟
در مورد خوب بودن من نمی تونم نظری بدم باید از همکاران و مخاطبین بپرسید. اما فکر میکنم از 5 سال پیش به این سطح که هستم رسیدیم.
- چند بار هنگام اجرا تپق زدید و خراب کردید؟
خراب که نه اما اوایل تو بداهه گویی مشکل داشتم و ضعیف بودم.
یه دستگاهی هست به اسم اتوکیو که به دوربین متصل میشه و متن خبر رو نمایش میده و ما با پدالی که زیر پامون قرار داره خط های بعدی رو نمایش میدیم اینطور دیگه خیلی کم پیش میاد اشتباه کنیم.
- معیار های اجرای خوب خبر و مجری خبر شدن چیه؟
مجری خبر باید خبر رو خودش خوب بفهمه و درک کنه و با تسلط به اون خبر رو خوب و درست به مخاطب منتقل کنه.
مجری اول از همه باید سواد اجتماعی و سیاسی داشته باشه و بعد هم فن بیان و توانایی برقراری ارتباط و سوما صدای نسبتا خوب.
- پتانسیل استان در این حوزه چطوره؟
خوبه، افراد با استعدادی رو آموزش دادن و جوون های خوبی در بخش خبر داریم و برخی ها هم وارد خواهند شد.
- رقابت هم بین مجری های خبر وجود داره؟
رقابت که نه. ما بیشتر سعی داشتیم و داریم که از هم یاد بگیریم.
اگر هم نقدی بهم داشته باشیم در این زمینه دلسوزانه و سازنده مطرح می کنیم.
- چراشما به سراغ اجرای برنامه های اجتماعی، مذهبی و … نمی رید؟
شاید تواناییش وجود داشته باشه اما انگیزه ای در موردش ندارم.
- در صدا و سیما باند بازی و فامیل بازی هم وجود داره؟
کار در این سازمان به دلیل حساسیت بالا انقدر تخصصیه که به هیچ عنوان جز شایستگی و توانایی نمیشه به ملاک هایی مثل آشناییت و فامیل بازی توجه کرد. اصلا معقول نیست این ذهنیت.
- چرا در شبکه سبز ابتکار چندانی رو شاهد نیستیم؟ آیا نیرو های خلاق و متخصص مخصوصا در زمینه ی انیمیتوری وجود نداره و جذب نمیشه؟
ابتکار وجود داشته اما خب بین این همه شبکه احتمالا دیده نشده. البته باید در نظر داشته باشید که شبکه سبز بسیار جوانه و هنوز به بلوغ خودش نرسیده. ما نیرو های خوبی در ایت زمینه هایی که فرمودید داشتیم اما به دلیل مهارت و تواناییشون به تهران منتقل شدن.
ما تمایل داشتیم که بیشتر با میثم ساور، جوان موفق النگی صحبت کنیم اما هم فرصت ایشان بسیار کم بود و هم ما بیش از حد مزاحمش شده بودیم.
امیدوارم از این گفت و گو لذت برده باشید و گفت و گو های آینده ما را نیز دنبال کنید.
راستی! به نظر شما برای گفت و گوی های بعدی به سراغ چه کسی برویم؟
” و أنَّ إلی رَبِّکَ المُنتَهَی”
نویسنده: آوینی جوان
انتهای پیاام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
سلام.اوینی جوان.پیشنهاد می کنم این بار با حسین اوینی دوست ساور مصاحبه کن.
سلام فرامرز جان بیا ازدارتپه گزارش تهیه کن من کمکت میکنم شمارمو داری قبلش زنگ بزن
اواخر سال 91 سازمان کتابخانه ها برای بخش کارشناسی منابع کتاب خود اطلاعیه جذب نیرو داده بود.آنها به فردی احتیاج داشتند که به کلیات همه زمینه ها و کتب آشنایی داشته باشد لذا 25 نفر قبل از او در گزینش رد شده بودند.چندین مرحله مصاحبه و گزینش را با موفقیت پشت سر گذاشت تا اینکه به مصاحبه مشاور دبیر کل سازمان کتابخانه ها رسیده بود.سلام شما را به جان مادرتان ، این عبارت ها را نشر ندهید ، آخه اینها را از کجا آوردید
سلام ساور عزیز ودوست داشتنی موفق باشید احرکم عندالله