شهید آوینی که اوضاع را این گونه دید، از بچهها خواست تا در محلی جمع شوند. احساس کردیم کار مهمی پیش آمده که او دستو توقف عملیات را صادر کرد. دست از کار کشیدیم و به خدمت او رفتیم. او با همان متانت و لبخند همیشگی شروع به صحبت کرد. در ضمن سخنان خود گفت: «برادران آیا در میان شما کسی هست که وضو نداشته باشد؟»
عراقی ها همان گونه که اطراف شیخ شریف حوسه (هلهله و پای کوبی) می کردند، عمّامه شیخ را با سرنیزه برداشتند و به زمین انداختند و فریاد می زدند: «اسرنا الخمینی، اسرنا الخمینی، ما خمینی را اسیر کرده ایم.»
26 مرداد سال 69، مردم ایران با امیدی در دل منتظر بودند تا پس از سال ها اسرای جنگی به وطن بازگردند، از این جهت شمار زیادی از اقشار مختلف مردم بخصوص خانواده های آزادگان برای استقبال از عزیزان خود به خسروی آمده بودند تا غبار غربت از چهره مبارزان عرصه ایثار و استقامت بزدایند.
در بین ما یک جانباز قطع نخاع از اصفهان به نام حسین علی صبوری بود که موشها زخمهای او را خورده بودند و او متوجه نشده بود.
سید شهرام عقیلی شاعر برجسته شهرستان کردکوی و دبیر انجمن شعر حافظ سروده جدیدش را با عنوان ” نجوای پدر شهید با فرزندش ” را تقدیم به ساحت پاک و مطهر شهدا کرد.
احسان صمصامی در فیسبوک نوشت: شهید عبدالرسول زرین، مردی است که آن قدر به دل دشمن وحشت انداخت تا به “صیاد خمینی” معروف شد.
صـدای شمـا ر ا به مسـئولین مـی رســانیم برای ما بنویسید، عکس و فیلم بفرستید.
صـدای شمـا ر ا به مسـئولین مـی رســانیم برای ما بنویسید، عکس و فیلم بفرستید.
صـدای شمـا ر ا به مسـئولین مـی رســانیم برای ما بنویسید، عکس و فیلم بفرستید.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.