نفوذ فرهنگی-سیاسی، تنها یک اصطلاح ساده برای تحلیل نیست بلکه یک استراتژی مداوم و پیگیر از سمت غرب برای استیلای راه و روش زندگی و تغییر سبک زندگی شرقی است.
به گزارش گلستان ما به نقل از کاوش نیوز، دکتر حسن بیارجمندی، فارغ التحصیل دانشگاه وزارتخارجه روسیه، در یاداشت خود با عنوان "پروژه کلمبیا روی میز کاخ سفید" نوشت: در ۲۲ فوریه ۱۹۴۶ "جرج فراست کنان" دیپلمات متفکر و زبده آمریکایی در سفارت آمریکا در مسکو تحلیلی بنیادین از وضعیت اتحاد جماهیر شوروی به وزارت خارجه دولت متبوع خود(موسوم به تلگرام طولانی) مخابره می کند.
همین تلگرام در جولای ۱۹۴۷ تحت عنوان « ریشه های رفتارهای اتحاد جماهیر شوروی» در فارین افرز با نام X(By X) منتشر می شود. این تحلیل بنیادین بطور خاص و کاربردی تر در سال۱۹۶۹ و در نقد جدی راهبرد تهاجمی ۲۰ساله ایالات متحده در مقابله با گسترش کمونیسم در جهان و طراحی یک استراتژی نوین عملگرایانه مورد توجه هنری کسینجر مشاور امنیت ملی آمریکا و باز طراحی سیاست خارجی دولت ریچارد نیکسون در مواجهه با چین و اتحاد جماهیر شوروی قرار می گیرد.
از مهمترین اجزای اصلی این سیاست نوین اولا نحوه نفوذ در هیات حاکمه ثانیا برقراری ارتباط موثر و نیز تغییر رفتار رهبری آنان و ثالثا حتی تاثیرگذاری بر جابجایی رهبران آنان است. دو موضوع ابتدایی حداقل براساس اطلاعات آشکار راجع به نحوه ارتباط هنری کسینجر با هیات حاکمه چین و شوروی سابق و بستر سازی سفر رییس جمهور آمریکا به پکن و مسکو کاملا قابل اثبات است؛ اما راجع به جز سومین آن یعنی تاثیرگذاری بر جابجایی رهبران آنان از جمله در دوره انتقالی چِرنینکو- گورباچف(گوربی) ابهامات بسیاری وجود دارد!
مهمترین اقدام تامل برانگیز کنستانتین اوستینوویچ چِرنینکو مرد ۷۳ ساله (بیمار ) اسرارآميز و سايه بِرژنِف ، ارتقای ميخائيل گورباچف مسئول نظارت بر امور كشاورزي شوروي تا رتبه دومين مقام اين كشور است و همچنین ممکن ساختن دستيابي گورباچف(گوربی) به عاليترين مقام در اتحاد جماهير شوروي ! ، حقوقدانی که از او بعنوان رهبر جریان نفوذ در شوروی سابق و مجری نسخه جرج کنان و هنری کسینجر یاد می کنند.
گورباچف فرصت طلبانه بر موج « بحران اقتصادی»(بهترین مقطع زمانی برای معرفی رهبران کاریزماتیک و ناجی از سوی دشمنان) ناشی از تحریم های هوشمند کشورهای غربی، سوء مديريت و فساد مفرط در دستگا ه هاي دولتي» و... سوار گردید و با برافراشتن پرچم های « پرسترويکا»( بازسازي فضاي اقتصادي يا به تعبير روشن تر اقتصاد آزاد) و «گلاسنوست» (فضاي باز سياسي و آزاد )، و دموکراتيزآتيسا يا همان استقرار دموکراسي ؛ « تغییر بنیادین» و یا همان فروپاشی شوروي را فراهم نمود.
در همین ارتباط می توان از نامه(مشابه نامه جرج کنان) مورخه ۹آذر۸۸ جمعی از عناصر نفوذی - که یا در اداره نظام جمهوری اسلامی نقش داشتهاند و یا در مسایل اطلاعاتی هر روز نظام فعال بودهاند!- به هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت امریکا بعنوان نقطه تجدید نظر در راهبرد تهاجمی ۲۰ساله ایالات متحده در مقابله با گسترش انقلاب اسلامی در جهان اسلام یاد کرد. بنظر نگارنده از همین مقطع زمانی اتفاقاتی در کشور رخ می دهد که تمامی آنها می بایست در همین چارچوب تحلیل گردد.
در همین مقطع زمانی است که در داخل کشور عملا شاهد ریشه دواندن خزنده عناصر و حلقه های نفوذ به بخش هایی از بدنه اجرایی کشور هستیم و در خارج از کشور و از جمله در پاریس و برلین شاهد تحرکات اپوزیسیون سنتی و نوین( عناصر فراری کودتای رنگی سال ۸۸ به فرانسه) و برگزاری نشست های تخصصی که خروجی اصلی آن بازسازی تشکیلاتی اپوزیسیون و تدوین سندی موسوم به سند پاریس برای گذار به دموکراسی می شود و یک سال قبل از یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در قالب فیلم و متن منتشر می شود.
در داخل ایران نیز در همین چارچوب سند پاریس از پاییز سال ۸۹ نشست های سه و چهار جانبه محرمانه ای برای سیاست گذاری و برنامه ریزی برای انتخابات ریاست جمهوری برگزار می گردد. در بهار سال ۹۰ نشانه هایی از پروژه کپي برداري شده مک فارلين ومجريان پيام جيمز بيکردر سال ۱۳۶۹ با مخابره علائم حياتي جريان مدافع ليبرال دموکراسي در ايران آشکار می گردد.
همچنین براساس اسناد و اطلاعات آشکار موجود در همان سال ۹۰ دولت باراک اوباما استراتژی نوین عملگرایانه خود در قبال جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر نفوذ از میز گفت و گوهای مستقیم راجع به برنامه هسته ای – که مبتنی بر تجربه هنری کسینجر مشاور وقت امنیت ملی آمریکا در دولت ریچارد نیکسون در مواجهه با چین و اتحاد جماهیر شوروی است- در دستور کار قرار داده است.
سرنخ اصلی چرایی و ابعاد چنین استراتژی علاوه بر نامه صدرالاشاره به یک نامه یا گزارش به دنیس بی. راس برمیگردد که سال ٢٠٠٩ در دیداری با یک ایرانی دریافت نموده است. از منابع خارجی نقل شده است که :«او با دستهای کاغذ برگشت که حاوی پیشنهادهای ایران برای مذاکره با دولت اوباما بود.».
نیویورک تایمز راجع به مقدمات شکل گیری این مذاکرات می نویسد ؛ هیلاری کلینتون مجری این سیاست نوین در چارچوب سفرهای جان کری رئیس کمیته وقت روابط خارجی مجلس سنا - کسی که بعدها به عنوان جانشین کلینتون به سمت وزارت امور خارجه منصوب شد و مجری اصلی مذاکرات منتهی به برجام گردید- و ارزیابی های دیدارهای کری با سلطان قابوس و دستیار معتمد او سالمبنناصر و اشتیاق باراک اوباما به «کانال عمانی» ، رسما اجرای سیاست یاد شده را کلید می زند. ( اوباما بارها از سلطان قابوس درباره اینکه میتواند با ایران صحبتی داشته باشد یا نه، سؤال کرده بود.
به تعبیر گزارش نویس نیویورک تایمز:«کلینتون دوست دارد بگوید تیمی که او در نهایت به عمان فرستاده، شرایط را برای ضیافت دیپلماتیک آقای کری فراهم آورده است.» جیک سالیوان، مشاور ارشد خانم کلینتون و عضو تیم اعزامی به عمان برای مذاکره با ایران معتقد است:« کلینتون ائتلافی را سازماندهی کرده است که به نحو بیسابقهای در تحمیل تحریمها مؤثر بوده است.»
در همین ارتباط و به نقل از منبع یاد شده کریم سجادپور میگوید: «آنها تاکتیک مشابهی داشتند که همان تعامل بود، ولی برای دستیابی به این تعامل بازیهای مختلفی را در ذهن میپروراندند.» مهمترین بازی که برای دستیابی به این تعامل! در دستور کار قرار گرفته بود؛ استراتژی تحمیل فشار است:«خانم کلینتون با چین و سایر کشورها در شورای امنیت سازمان ملل متحد لابیای شکل داد و به تحریمهای علیه ایران شدت بیشتری داد؛ گامی که بر سرنوشت ایران تأثیر درخور توجهی داشت.»
بعد از آزادی سه جاسوس آمریکایی- که در مرزهای بین ایران و کردستان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بودند-در دسامبر ٢٠١٠ چند هفته بعد از آزادی اولین آمریکایی ؛ دنیس بی. راس و یکی از سناتورهای رسمی در شورای امنیت ملی به نام پانیت تالوار بهطور مخفیانه سفری به عمان داشتند تا درباره آینده احتمالی بازشدن این مسیر از سلطان قابوس سؤالاتی کنند. کلینتون هم در ماه ژانویه با سفری به مسقط اطلاع می دهد که :«حاضر است مذاکرات را امتحان کند.»
جان کری اواخر سال ٢٠١١ و اوایل ٢٠١٢ از عمان دیدار کرده و ساعتها وقت را صرف بحث درباره احتمال مذاکره مخفیانه با ایران کرده است. او همچنین بارها با رابط ایرانی در لندن و رم و البته گاهی هم واشنگتن دیدارهایی داشته است. بعدها با مذاکرهای که به تنهایی با آقای اوباما داشت، به او گفت که تنها راه آزمایش این پتانسیل دیدار ایرانیهاست.
اما سرنوشت این ارزیابی اولیه برای مذاکرات ( الگو برداری شده از تجارب چین و شوروی ) در ۲۶ مارس ۲۰۱۲ در ملاقات یک چهره ایرانی نام آشنای در وین اتریش(محل عمده مذاکرات بعدی ۵+۱) رقم می خورد. بنابراین همانطور که رمزگشایی مذاکرات هسته ای وین بدون توجه به پیشینه مذاکرات مسقط ناقص است؛ رمزگشایی از تمام تحولات و معادلات- که تک تک بدان اشاره نمودیم و خواهیم نمود- بدون دست یافتن به نقش و ماموریت این چهره ایرانی نام آشنای ممکن نخواهد بود.
اگر از فضای سیاسی- انتخاباتی خرداد ۹۱ تا خرداد۹۲ عبور کنیم – که البته در جای خود بسیار واجد اهمیت و قابل تامل است و می تواند کلید طلایی رمزگشایی تمامی تحولات در موج سوم برنامه ریزی دشمنان باشد- اما بدلیل پرحاشیه بودن و انحراف از موضوع اصلی این یادداشت که بعد از این بدان خواهیم پرداخت- نگارنده تعمدا از آن عبور می کند.
اما مهمترین اقدام آمریکا بعد از یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران و در راستای استراتژی نوین و ترسیم افق و چشم انداز آن ؛گسیل کردن یکی از پژوهشگران مورخ و تحلیل گر روابط ایران و آمریکا در دانشگاه کلمبیا (۱)شهر نیویورک به قم و مستقر شدن در جامعه المصطفی العالمیه است.
اندرو اسکات کوپر (Andrew Scott Cooper) بعنوان یک خاور شناس آمریکایی معاصر – که دارای آثار و مطالعات فراوان در حوزه تاریخ معاصر ایران از جمله کتاب شاه، انقلاب و معمای امام موسی صدر است – پژوهشگر نام آشنا و مشهوری است.
ظاهرا در ارتباط با اهداف اصلی سفر این مامور آمریکایی به قم در سال ۲۰۱۳( تابستان ۹۲) ؛حداقل تا مارس ۲۰۱۷ اطلاعاتی جز اشاره کوتاه به سفر به قم در تاریخ یاد شده در صفحه دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه در دسترس نیست. اما از اطلاعات کلی که پیش از دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری منتشر شده است و خطوط کلی که در قالب کد و یا پیام غیر مستقیم از یکی از رسانه های آمریکایی مخابره شده است ؛ می توان نکات ذیل را استخراج نمود:
هر چند این پروژه نفوذ در فاز مقدماتی آن با شکست سنگینی مواجه گردید و حدود یکسال دچار فترت راهبری و بی انگیزگی در شبکه داخلی آن بالاخص با روی کارآمدن ترامپ مواجه گردید؛ اما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری براساس تحلیل یک گزارش خبری می توان گفت که پیام مستقیمی از واشنگتن برای در دستور کار بودن این پروژه و تعیین لیدر جدید آن مخابره شده است که از آن تاریخ تا کنون براساس مجموعه ای از اطلاعات آشکار می توان گفت ما وارد فاز جدید و بروز رسانی شده ای از آن هستیم که اندونزیزه شدن ایران و آشوب های ۷ الی۱۳دی ماه (گشودن باب مذاکرات ملی داخلی ) و بازی جدید اروپا و آمریکا ( برای مذاکرات موشکی و منطقه ای و نیز حقوق بشری) بخوبی و وضوح تمام ابعاد این جنگ نرم فکر شده و حساب شده را ترسیم می کند.
پی نوشت:
1-یک دانشگاه تخصصی و بزرگ در حوزه تحقیقات راهبردی و دارای دفاتر تحقیقاتی جهانی در اقصی نقاط جهان ، از جمله در حوزه روابط بین الملل و امور عمومی است که به بعد از سخنرانی محمود احمدی نژاد در ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۷ در این دانشگاه در نزد ایرانیان داخل کشور شهرت یافت
انتهای پیام /
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد