1395-11-28 10:07
3792
0
35360
در دیدار مدیر عامل سازمان فرهنگی ورزشی گرگان از خانواده شهید :

پلیس گلستانی که شهادت قیمت خریدنش بود / شهید بابا عسگری مظهر غیرت و انضباط در پلیس بود

مدیر عامل سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان به همراه پرسنل این سازمان صبح امروز پنجشنبه 28 بهمن ما با خانواده سروان شهید بابا عسگری واقع در شهرک شهروند گرگان عیادت کردند .

به گزارش گلستان ما ؛ در این دیدار فرزند شهید بابا عسگری در خصوص شهادت پدرش گفت : سال 81 تا 83 پدرم ماموریت دو ساله خدمت خود را در استان سیستان و بلوچستان می گذراند و اوضاع آنجا هم طوری بود که قاچاق مواد مخدر نیز زیاد انجام می شد .

پدرم پلیس راهور بود و طبعا کارش ربطی به مواد مخدر نداشت و اگر کسی در راهور به شهادت می رسد به این دلیل است که حتما حس وظیفه شناسی اش برای متخلفان مشکلاتی ایجاد کرده بود ، البته ما آن موقع این چیزها را نمی دانستیم و از صحبت همکاران با پدرمان متوجه برخی چیزها می شدیم .

در واقع آزار و اذیت ها از یک سال پیش شروع شده بود که ما را تهدید می کردند ، شبها روی سقف منزل ما راه می رفتند و یا اینکه در منزل ما آجر پرتاب می کردند ، خلاصه به روش های مختلف به دنبال این بودند که مشکل پدرم با خودشان را حل کنند و حتی این موضوع به شورای شهر ، فرمانداری و بزرگان شهر رسید .

لابی های مختلفی با پدرم صحبت می کردند که تو هم مثل ما باش و زیاد به شرایط موجود گیر نده و چشمانت را برخی مواقع روی برخی تخلفات ببند ، در آن ایام پدر و مادرم آنجا تنها بودند و ما اینجا بودیم .

0001

شرح ماجرای شهادت پدر

در یکی از روزهای جمعه صبح به پدرم زنگ می زنند که سردار می خواهد به منطقه بیاید و شما هم باشید برای اسکورت و در منطقه ای که مشخص شده بایستید ، ظاهرا این نقشه هماهنگ شده بود که متاسفانه برخی همکاران پدرم نیز در این کار دخیل بودند که البته بعدا شناسایی و به سزای خیانتشان رسیدند.

پدرم به توصیه یکی از دوستانش همیشه با یک نفر دیگر که راننده اش بود می رفت اما این بار راننده اش مرخصی بود و فرد دیگری به عنوان راننده سراغ پدرم آمد . هر چه پدرم اصرار کرد که من تنهام و راننده ام نیست و به این ماموریت نروم ، قبول نکردند که حتما باید باشی و لذا یک سرباز مشهدی که تازه نامزد کرده بود همراه پدرم رفت  و البته راننده که با اشرار هماهنگ بود.

از اینجا به بعد را راننده کامیون توضیح می داد که من کامیون را کنار زده بودم و سروان عسگری مشغول بازدید مدارک من شد که ناگهان یک ماشین پژو مشکی رنگ هم از راه رسید . آنجا طوری بود که هر یک ساعت هم یک ماشین نمی رفت . در این هنگام راننده پدرم گفت من دستشویی دارم و رفت پشت تپه ای .

ماشین پژو 500 متر جلوتر از ما رفت و دوباره برگشت ، 5 نفر مسلح با ژ – 3 آمدند و همه را به رگبار بستند ، پدرم با توجه به اینکه 13 تا تیر خورده بود اما داخل ماشین رفت و اسلحه اش را برداشت و به اشرار شلیک کرد . سرباز بنده خدا هم چند تا تیر به قفسه سینه اش خورد که بدنش را پاره پاره کرد . راننده کامیون هم خودش را مخفی کرد تا گزندی بهش نرسد .

اشرار بعد از شهادت این دو نفر آمدند که اجساد را آتش بزنند اما ناگهان از دور یکی از بچه های حفاظت که می خواست خانمش را به دکتر ببرد از راه می رسد و چند تا شلیک می کند و آنها فرار می کنند .

0005

در این هنگام راننده پدرم از پشت تپه می آید و الکی به سمت مخالف حرکت اشرار شلیک می کند که آن حفاظتی مشکوک می شود و بعد از پیگیری متوجه می شوند که این ترور کاملا ساختگی بوده است .

بابا عسگری پلیسی منضبط و مقرراتی بود

پدرم چند ماه بیشتر به پایان خدمتش نمانده بود ، در هر جایی که کار می کرد فردی منضبط و پلیسی فداکار و مقرراتی بود ، اول خدمتش هم در پلیس راه گزنگ بعد از یک درگیری 38 کیلو مواد از داخل کامیون می گیرد و وقتی در حال پرت شدن به ته دره بود مواد را به طرف پاسگاه پرتاب کرد و خودش ته دره رفت . تا سالها در همان مسیر گزنک در استان کردستان و قروه همواره تهدید می شدیم و دنبال آن مواد بودند .

0003

پدرم اهل غیرت بود و احساس مسئولیت می کرد ، زمانی که در بهشهر بود یک موتور هندا هزار دستش بود ، زمستانها هنگام غروب وقتی شیفت کاری اش تمام می شد می ایستاد تا دختران مدارس به خانه شان بروند تا موتورسواران پسر مزاحمتی برای آنها ایجاد نکنند در حالیکه جزو وظایفش نبود .

پسر خانواده خود را کارمند قراردادی مخابرات و دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت معرفی می کند ، فرزند شهیدی که سال قبل از شهادت پدر در کنکور شرکت کرده بود و رتبه 610 در رشته نفت دانشگاه تهران آورده بود و در رشته زبان هم رتبه 578 اما به دلیل شهادت پدر و این حادثه تلخ و تنها نگذاشتن مادر مهربانش دست از همه آرزوهایش کشید و در کنار مادر و برادرش محمد ماند تا کارهای نکرده پدر را به سرانجام برساند .

در پایان این دیدار خسروی مدیر عامل سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان با بیان اینکه هر چه داریم مدیون این شهدای گرانقدر هستیم ، با اهدا لوح تقدیر و هدیه ای ناقابل از این خانواده فداکار قدردانی کردند.

0002

انتهای پیام /

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.