1394-04-17 18:47
2245
1
17309
یادداشتی از حسن بیارجمندی؛

شرق در آستانه یک انفجار بزرگ / ابتکار عمل در دست حامیان داعش یا سازمان همکاری شانگهای(2)

حضور حدود 30 هزار تروريست خارجي در گروه داعش از 100 کشور جهان خود ظرفیتی است که  با توجه به وجود عناصری از کشورهای حوزه آسیای میانه بعنوان یک تهدید جدی مطرح می باشد.

به گزارش گلستان ما ؛ "حسن بیارجمندی" در قسمت دوم مطلب خود در خصوص سفر رئیس جمهور به روسیه چنین نوشت:

افغانستان؛ نقطه آسيب‌پذير و مهره اصلي در دومينوي ماوراءالنهر

افغانستان در حالی که  برای جمهوری اسلامی و عمده دیگر کشورهای عضو و ناظر سازمان همکاري شانگهاي، کشوری است که ثبات سیاسی  و امنیت آن ضامن امنیت  خود و دیگر کشورهای یاد شده است؛اما همین کشور برای ايالات متحده چه در دوران جنگ سرد و چه در یک دهه و اندی اخیر(۲۰۰۱–۲۰۱۴ میلادی) نقطه تحقق طرح هاي جهاني ژئوپلتيکي بوده و هست .

در این مقطع زمانی سرنوشت ساز - که آمريکا و متحدین غربی او  براي خروج از بن بست های راهبردی در اوکراین  و خاورمیان و همچنین  مواجهه با چالش‌هاي چندگانه کنوني  درونی خود به یک گزینه راهبردي چند وجهی نياز دارند-افغانستان نقطه شروع برای بزرگترین سرمایه گذاری غرب جهت تحقق طرح هاي جهاني ژئوپلتيکي در شرق محسوب می شود.

این سرمایه گذاری از سپتامبر 2014 با روی کار آمدن اشرف غني احمدزي و تمدید قرارداد امنيتي بین ایالات متحده و افغانستان وارد مرحله نوینی شد که علاوه بر تضمین ادامه حضور آمریکا در افغانستان(حدود 9 هزار و هشتصد سرباز آمريکايي) مهمترین امتیاز یعنی اجازه انجام عمليات نظامي مستقل و خودسرانه در خاک افغانستان را در صورت بروز شرايط کاملاً استثنايي حاصل نمود.

نکته قابل توجه  در این قرارداد و امتیازات، تشابهات نزدیک در سیر روند امضای این قرارداد و اهدافی است که امروز در عراق ملموس تر و در افغانستان  در بعض نقاط قابل رویت است.

حامد کرزای رئیس جمهور سابق افغانستان همچون نوری مالکی نخست وزیر عراق مخالف امضای این توافق بود؛اما با یک کودتای علیه نتایج انتخابات و بسط اختلافات بین جریانات سیاسی و ایالتی و حتی ایجاد خلا سیاسی و قدرت در بعض مناطق،زمینه و بسترهای لازم برای شکل گیری و گسترش داعش را فراهم و دیروز به اسم مقابله با داعش در عراق قرارداد مرده امنیتی خود را هم برای حضور و هم اجازه انجام عمليات نظامي مستقل و خودسرانه در خاک عراق( البته در حمایت و پشتیبانی از داعش و حتی اقدام علیه مواضع نیروهای بسیج مردمی عراق) بدست آوردند .

امروز در افغانستان مصادیق متعددی از حمایت پهپادهای ایالات متحده از داعش در بعض مناطق افغانستان در برابر نیروهای طالبان و هدف قراردادن فرماندهان آن و همچنین هدف قراردادن تجهیزات و امکانان دفاعی دولت مرکزی افغانستان را همچون حمله خودسرانۀ اخیربه يک انبار اسلحه و به مجاهدين ولايت پروان را می توان یافت .

البته این رویکرد و اقدام غرب در افغانستان مسبوق به سابقه است و امروز بر کسی پوشیده نیست که بعد از  دوران جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چگونه در سال 1995 آمريکا، پاکستان، عربستان و انگلستان در شکل گیری طالبان و  القاعده نقش اصلی را ایفا نمودند ؛

امروز نیز اولا با توجه به کاسته شدن از نفوذ و قدرت معنوی طالبان  و بالاخص عدم حمایت مالی از محل دلارهای نفتی و در نتیجه از دست دادن جاذبه مالی برای ماندن و پیوستن به طالبان (داعش براي هر سرباز خود 800 دلار حقوق ماهيانه پرداخت مي‌کند)

ثانیا تغییر رویکرد طالبان در حذف برنامه برون مرزي خود و محدود نمودن فعالیت هایش به درون مرزهای افغانستان برای تشکیل دولت اسلامي متشکل از همه اقوام-که عملا مخالف برنامه های بلند مدت غرب در گسترش جنگ در سرتاسر منطقه و آسياي ميانه یعنی حياط خلوت روسيه و چين(  بازار اقتصادی و بالاخص همجواری با برخي مناطق مسلمان نشين چین ) ؛به پایان تاریخ مصرف خود رسیده و داعش همچون افیون  صناعی جدید سر از آزمایشگاهای همکاری های امنیتی مشترک سرویس های کشورهای یاد شده براساس نمونه های عملیاتی در« سوریه و عراق» سر برآورده است .

حامد کرزي رئيس‌جمهور سابق افغانستان و از مخالفین اصلی تمدید قرارداد امنیتی با ایالات متحده  در سفر اخیر خود به روسيه و در گفتگو با خبرگزاري اسپوتنيک با بیان این نکته که داعش حاصل فکر افغاني نيست بلکه عواقب رشد وضع عراق و سوريه مي‌باشد به این واقعیت تصریح نموده بود که :«هرگاه[داعش] در افغانستان نفوذ کنند، به اين مفهوم است که کسي از آن‌ها پشتيباني مي‌کند و در دست خارجي قرار دارند. به اين مفهوم که سناريوي توطئه جديد براي منطقه و افغانستان طرح‌ريزي شده است.»

داعش و ارزیابی تهدیدات آن در افغانستان

همچنانکه اشاره نمودیم سال 2014سرآغاز تحولات پیچیده و در عین حال کاملا معنا دار برای آغاز فاز سوم پروژه داعش در افغانستان و ماوراء النهر است. عمر حامد، مدير بخش تحليل مسائل آسيا سازمان «آي اچ اس» ويژه بررسي خطرات و نظارت و تحليل مواضع گروههاي افراطي به زبانهاي اردو و پشتو، سال 2014 را سرآغاز تبليغات گسترده داعش در سايتهاي ارتباطات اجتماعي می داند که به مراتب این تبليغات و خبرسازيهای رسانه ای از تحرکات دیگر گروه های رقیب  در این منطقه برتر و اثرگذار تر است.

اما حضور داعش در افغانستان به اوايل سال 2015 و به انتشار شايعه‌ مرگ ملا عمر( رهبر گروه طالبان)-که خود نشان و تاریخ رسمی پایان عمر طالبان است- بر می گردد.در این مقطع زمانی گروهی از افراد با پرچم های سیاه و لباس مخصوص عناصر داعش در ولايت هلمند ديده شدند؛ که با تبلیغات گسترده از مردم درخواست بیعت با ابوبکر البغدادي می نمودند و شخصي به نام ملا عبدالروف را رهبر خود مي‌خوانند.در همین راستا  انتشار تصاویری از چند فرمانده و نيروهاي وابسته به  طالبان - که مراسم بيعت با البغدادي را به جا مي‌آوردند -  و همچنین تایید پیوستن عناصری از شهرهاي مختلف ولايت قندوز  بر چنین واقعیتی صحه  می گذارد.

اما طالبان حاضر به پذیرش این حضور در این سطح نبود و حضور داعش در افغانستان را تکذيب مي کرد؛ آنها مدعی بودند که خبرسازی ها و تبلیغات رسانه ای همچون سال 2014توطئه ای بیش نیست که از سازمان هاي اطلاعاتي پاکستان، افغانستان و آمريکا در صدد بهره برداری از آن  علیه طالبان می باشند؛ادعایی که از یک زوایه دیگر صحیح  بنظر می رسید و آن اصل شکل گیری داعش برای حذف و جذب عناصر طالبان و نه خبرسازی آن برای بهره برداری های سیاسی در مذاکرات با دولت مرکزی افغانستان است.

با اعدام سعدالاماراتي  فرمانده طالبان در ولايت لوگر از سوی داعش و درگيري های خونین بين طالبان و داعش در ولايت ننگرهار ،دیگر طالبان  بیش از قبل به واقعیت حضور و تهدید داعش در حوزه نفوذ آنان پی برده بود.

1 14

طالبان  بعد از این واقعه  در اولین گام رسمی خود طی نامه ای2200 کلمه‌اي منفعلانه  به سرکرده داعش -که از سوی ملا اختر منصور معاون ملا محمد عمر، امير طالبان افغانستان، و از رهبران طالبان افغانستان نگارش یافته بود-خواستار عدم تشکیل این گروه و موازی کاری! در جبهه افغانستان گردید ضمن اینکه به تبعات این اقدام در دو جبهه داخلی و خارجی عمدتا در مناطق تحت تسلط این گروه در عراق، سوريه يا مناطق ديگر هشدار داد.

اما دیری نپایید که با واکنش تند و توهین آمیز ابوبکر البغدادي به این نامه ،طالبان به اين نتيجه رسيد که دست هایی فراتر از دستان ابوبکر بغدادی طی پروژه ای در حال جايگزينی طالبان و پياده کردن سناريوي خود نه تنها در افغانستان بلکه آسیای میانه و تهدید کشورهایی چون ایران،هند،چین و روسیه هستند. این واقعیت چیزی نیست که فقط طالبان و کشورهای مورد تهدید بدان اذعان کنند بلکه مردم افغانستان نیز به این واقعیت رسیده اند که امروز حضور داعش در افغانستان  یک پروژه بزرگ است.

این موضوع  در جلسه روز و  پيش از حملات گسترده به ساختمان پارلمان  افغانستان مورد بررسی قرار گرفت و نمایندگان این پارلمان از حضور داعش در اين کشور ابراز نگراني کرده و از آن به  يک پروژه یاد کردند.

کلیت دولت دو قطبی افغانستان هر چند حضور اعضاي داعش را در خاک اين کشور تاييد می کنند و از تصویب طرحي ويژه براي مقابله با اين گروه خبر می دهند اما از فضای دوقطبی سیاسی- امنیتی شکل گرفته در افغانستان –که هر روز به شکاف آن افزوده  می شود- بین دو جریان طرفداران قرارداد های امنیتی دو جانبه بین افغانستان و آمریکا در سال 2014 و همچنین قرارداد امنیتی افغانستان و پاکستان  از یک سو و مخالفین آن نشان می دهد که ارتباطات و هماهنگی های معناداری بین قطب موافقین و کشورهای حامی در پس پرده داعش وجود دارد.

در حالی که بعض مقامات مسئول دولتی همچون رحمت‌الله نبيل، رئيس امنيت ملي افغانستان و ظفر هاشمي، معاون سخنگوي رئيس جمهور افغانستان(اعضاي گروه تروريستي داعش در ولايات ننگرهار، فراه و هلمند حضور دارند اما دولت افغانستان مصمم است آن‌ها را بيرون کند!)به  سطح ابراز نگرانی و اعلام گزارش و تصمیم برای مقابله با داعش اکتفا می کنند از سوی دیگر نمایندگان پارلمان دولت وحدت ملی و مقامات را به سهل انگاری در عمل و همچنین دست داشتن در این پروژه متهم می کنند.

یکی از اعضان پارلمان افغانستان در جلسه مورد اشاره در بالا می گوید :« حضور داعش در افغانستان روز به روز تقويت مي‌شود و حکومت وحدت ملي هيچ توجهي به اين مسأله ندارد.» و عضو ديگر می گوید:« داعش پروژه‌اي است که توسط آمريکا در افغانستان راه‌اندازي شده و از طريق حکومت وحدت ملي اين پروژه اجرايي مي‌شود.».مولوي رحماني از ديگر اعضاي پارلمان افغانستان نيز در اين رابطه اظهار می دارد: به خدا سوگند داعش پروژه است و اين پروژه توسط حکومت وحدت ملي در افغانستان اجرايي مي‌شود.» مواضعی که با یک عملیات انتحاری مشکوک به پارلمان پاسخ آن داده می شود!

داعش و ارزیابی قدرت نفوذ  آن در افغانستان

حضور داعش در بعض مناطق افغانستان –که البته بخش عمده ای از توان خود را صرف جنگ و  حذف رهبران طالبان و جذب عناصر آن کرده است- آنهم جنوب و جنوب شرقي( هم مرز با پاکستان که نه افغانستان و نه پاکستان در آن حاکميتي ندارند) شاید در ظاهر امر تهدید جدی محسوب نشود؛آنگونه که ژنرال شون سوئيندل يکي از فرماندهان ارشد آمريکا  و فرمانده يگان آموزشي نيروهاي ويژه افغان در اظهاراتی تامل برانگیز مدعی شده است که:« شبه نظاميان ناراضي طالبان در افغانستان به داعش روي آورده‌اند اما داعش در افغانستان به اندازه داعش در ليبي يا عراق جدي نيست.»

 اما اولا با توجه به قدرت عقبه اصلی و طراحان منطقه ای و فرامنطقه ای این پروژه و تجربه موجود آنان در عراق و سوریه ثانیا حضور فعال و موثر نظامی و امنیتی طراحان این پروژه در اقصی نقاط افغانستان و حتی نفوذ سیاسی به بدنه حکومت وحدت ملی در قالب نيروهاي ائتلاف بين المللي تحت رهبري آمريکا ثالثا زمینه های بسیار مستعد برای نفوذ، رشد و فعاليت این گروه در ناحیه شمال  و  ارتباط با عناصر این گروه  در تاجيکستان، ازبکستان و...که گزارش های تایید شده ای مبنی بر اینکه :«عده اي از نيروهاي خارجي از تاجيک ها، ازبک، عرب يا چچني ها که از اعضاي القاعده يا طالبان در وزيرستان شمالي بودند، اينک به سمت شمال و به مرزهاي تاجيکستان و ازبکستان حرکت کردند.»

و استعداد و ذخایر بکر انسانی برای جذب در میان مدت با توجه به تجربه سوریه از میان عناصر گروههاي افراطي مستقر در افغانستان ، پاکستان ،هند(گروههاي مسلح کشميري) ،چین،روسیه و مناطق جنوب آسيا و... رابعا وجود ذخایر استراتژیکی از نخبگان رهبری و فرماندهی داعش در ولایت های مورد اشاره که همچون مدل عراق، توسط آمریکا در زندان گوانتانامو آموزش دیده اند.

خامسا حمایت بعض احزاب همچون حزب اسلامي به رهبري گلبدين حکمتيار -يکي از مخالفان دولت افغانستان – (در بيانيه اخیر این حزب آمده است افرادي که از سياست هاي طالبان راضي نبوده و صفوف آنان را ترک و به داعش مي پيوندند، بايد از طرف حزب اسلامي حمايت شوند زيرا آنان تا به حال با افراد حزب اسلامي درگير نشده و در آينده نيز وارد جنگ نخواهند شد) و دیگر جناح هاي اسلامي که مدافع تشکیل خلافت اسلامی در افغانستان هستند و  براساس تحلیل های موجود به حمایت و در نهايت تقويت  و نفوذ سراسری داعش منجر می شود؛خلاف آن ادعا ژنرال شون سوئيندل را ثابت می کند.

ضمن اینکه اگر دیگرعوامل داخلی را به آن بیفزایم همچون

1- اختلافات موجود بین رئیس جمهور و عبدالله عبدالله رئيس‌اجرايي حکومت وحدت ملي افغانستان

2- شکاف عمیق و دو قطبی موجود در دولت وحدت ملی افغانستان

3- عدم تحقق توافقات سیاسی پیرامون ساختارهای دولت وحدت ملی افغانستان

4-تردید در مشروعیت قانونی پارلمان افغانستان

5- فرسایشی شدن مذاکرات  صلح با طالبان

6- ضعف مفرط امنیتی و عدم توانایی لازم  دولت در تامین امنیت کامل افغانستان

7- ضعف نرم افزاری و سخت افزاری نظامی افغانستان که یادآورد وضعیت عراق در زمان اشغال موصل می باشد.

بدین معنا که بافت ارتش و نیروهای نظامی افغانستان همچون ارتش عراق طایفه ای و قومی-مذهبی است و همچون علل اصلی در سقوط موصل می تواند منجر به فروپاشی آن شود.

بالاخص اینکه این نیروها در مبارزاتشان از پشتیبانی نظامي نيروهاي زميني بين‌المللي بهره مند نیستند! و نیروی هوایی افغانستان هم که در عمليات‌هاي نظامي بخش‌هاي مختلف اين کشور شرکت مي‌کنند؛ امکانات کافي و لازم در اختيار ندارند و بخش‌هاي غيرفعالی همچون در حوزه «رادار»، «پدافند هوايي»، «هواپيماهاي جنگي دفاعي» شامل «بمب‌افکن»، «شکاري»، «شناسايي» و «حمايتي» وجود دارد و رایزنی های اخیر در نشست وزيران دفاع کشورهاي عضو ناتو در بروکسل جهت  تقويت و تجهيز نيروهاي هوايي افغانستان راه بجایی نخواهد برد و همچون گذشته و تجربه عراق با تأخير مواجه خواهد شد.

در چنین وضعیتی است که ولادیمیر پوتین  رئیس جمهور روسیه در دیدار با «حامد کرزی» رئیس جمهور پیشین افغانستان ضمن ابراز نگرانی از نفوذ داعش به افغانستان بیان می دارند:« داعش و طالبان بخش‌های بزرگی از افغانستان را تحت کنترل خود دارند.اما آنچه حتی نگران کننده‌تر است، این است که گروه به اصطلاح داعش هرچه بیشتر در افغانستان فعال شده و اعتماد به نفس زیادی را کسب کرده است.داعش هم اکنون کنترل ۲۵ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان را برعهده دارد.» بنابراین نفوذ داعش در سراسر افغانستان امری دور از انتظار نخواهد بود.

داعش و ارزیابی قدرت نفوذ  آن در کشورهای حوزه ماوراء النهر

نفوذ داعش به افغانستان با توجه به شواهدی که بدان استناد شد؛محدود نخواهد شد و این خود از برافراشته شدن پرچم های سیاه  در بخشی از کشورهای ترکمنستان-افغانستان و افغانستان –  ازبکستان و افغانستان- تاجيکستان کاملا پیداست.

این حضور و ترکیب این دسته از اتباع کشورهای یاد شده –که در منطقه شمالی افغانستان تمرکز یافته است- بنا بر دلایلی که در قسمت اول بیان داشتیم  می تواند تامین کننده اهداف ژئوپلتيکي غرب در آسياي مرکزي و در مجاورت  با  مرزهاي چین ،روسيه باشد.

ژنرال رجبعلي رحمان علي فرمانده نيروهاي مرزباني و معاون اول رئيس کميته دولتي امنيت ملي تاجيکستان در جلسه اخیر شوراي فرماندهان نيروهاي مرزي اتحاد دولت هاي مستقل(روسيه، آذربايجان، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقيزستان، مولداوي، تاجيکستان، ترکمنستان ، ازبکستان و افغانستان)در راستای سخنان پیشین«رمضان رحيم زاده» وزير کشور تاجيکستان اعلام کرده است که بيش از يک هزار و 500 تروريست درنزديکي مرزهاي اين کشور مستقر شده و در حال درگيري با نيروهاي افغانستان هستند.

وی در اين جلسه افزوده بود که: تروريست هاي که در مرز اين کشور با افغانستان مستقرند از گروه هاي طالبان ، حرکت اسلامي ازبکستان ، القاعده و در نواحي دشت ارچي ، امام صاحب و قندوز افغانستان تجمع کرده اند.

همچنین آندره نوويکوف رئيس مرکز ضدتروريسم اتحاديه کشورهاي مستقل مشترک المنافع  در مصاحبه با خبرگزاري اينترفکس گفت بود: «بنا بر گزارش سرويس هاي امنيتي حدود 2000 نفر دارنده گذرنامه هاي روسيه براي داعش مي جنگند. برخي از کارشناسان معتقدند تعداد واقعي آنها ممکن است به 5 هزار نفر هم برسد»وي گفت سرويس هاي امنيتي و مقام هاي دولتي در کشورهاي عضو اتحاديه کشورهاي مستقل مشترک المنافع سرگرم بررسي اين اطلاعات هستند.

ضمن اینکه  براساس گزارش هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد مبنی بر حضور حدود 30 هزار تروريست خارجي در گروه داعش از 100 کشور جهان خود ظرفیتی است که  با توجه به وجود عناصری از کشورهای حوزه آسیای میانه بعنوان یک تهدید جدی مطرح می باشد.

اولا با بازگشت عناصر زبده و فرماندهان میدانی داعش در سوریه به مناطق یاد شده همچون  نصرت نظراف شاخه تاجيکي داعش در سوريه و گلمراد حليم اف فرمانده سابق پليس ويژه وزارت کشور تاجيکستان که اخیرا به این گروه پیوسته است

ثانیا اختصاص عناصر جذب شده از این کشورها با توجه به اولویت های طراحان این پروژه در افغانستان و عدم اعزام به سوريه يا عراق و يا بازگشت پس از آموزش .

بنابراین  تهدید داعش در این منطقه بعد جديدي است که در افغانستان نفوذ سراسری خواهد یافت و از آن به کشورهای ماوراءالنهر و کشورهای پیرامونی آن گسترش خواهد یافت. این فاز نهایی را باید در چارچوب دکترین «برخورد تمدنها »«Столкновение цивилизаций »  ساموئل هانتینگتون « Сэмюэла Хантингтона»؛

گامی کاملا حساب شده برای جلوگیری از احیای  چهار تمدن اسلامی-ایرانی(جمهوری اسلامی)،اسلاو-ارتدوکسی(جمهوری فدرال روسیه)، کنفوسیوسی(جمهوری خلق چین) هندوئیسم است از نقطه آسيب‌پذير  افغانستان و مهره اصلي در دومينوي ماوراءالنهر تحلیل کرد.

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

علی

عالی بود دکتر جان

0
0
پاسخ
1394-04-18 11:04

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.