1397-07-26 10:28
818
0
57948
پای درددل های دختر نابینای حافظ کل قرآن؛

کم توجهی آموزش و پرورش استثنائی به نخبه نابینای یاسوجی/ آرزوهای جالب و متفاوت کلثوم/ تنها وقتی که کار دارند سراغم را می گیرند

نخبه نابینای کهگیلویه و بویراحمدی که حافظ کل قرآن است از مسئولان استان گلایه مند است و می گوید مسئولان استان تنها وقتی با من کاری دارند سراغم را می گیرند و تا سال بعد فراموشم می کنند هنوز کتاب ندارم اما کسی پیگیری نمی کند.

به گزارش گلستان ما به نقل از ایل بانو، به مناسبت روز جهانی نابینایان به سراغ بانوی نابینا اما نخبه کهگیلویه و بویراحمدی رفتیم.

وی ابتدا نمی خواست با ما مصاحبه کند، چرا که می گفت تنها وقتی کسی با من کار دارد و می خواهند کار خودشان را راه بیندازند سراغم را می گیرند اما وقتی برای مشکلاتم به بهزیستی و یا آموزش و پرورش استثنایی می روم هیچ توجهی نمی شود.

سرانجام با کمی صحبت کردن راضی به مصاحبه شد.

کلثوم 16  ساله که اکنون کلاس دوازدهم و حافظ کل قرآن است چهره ای زیبا و دلنشین دارد، بعد از یک ساعت حرف زدن با کلثوم متوجه شدم که مطالعات غیر درسی نیز دارد چرا که اطلاعاتش بیشتر از یک دانش آموز کلاس دوازدهمی بود، هنگام حرف زدن گوشی موبایلی در دست داشت و تا آخر مصاحبه آن را در دستانش می چرخاند گویا واقعا دلگیر و ناراحت است.

کلثوم می گوید می خواستم از 4 سالگی شروع به حفظ قرآن کنم، اما به دلیل برخی مشکلات و کمبودها در استان و عدم حمایت مسئولان و نبود قران با خط بریل از 8 سالگی حفظ قرآن را آغاز کردم و 8 سال طول کشید و اکنون حافظ کل قران هستم و 9 رتبه برتر کشوری نیز دارم.

 کلثوم که آرامش در صورتش موج می زد ادامه داد: چند جزء اول را در خانه حفظ کردم چرا که به دلیل مشکلات جسمی موسسات قبول نمی کردند و بقیه را در جامعة القران حفظ کردم در این راه پدر و مادرم همراهی زیادی داشتند و کمکم کردند.

وقتی از کلثوم پرسیدم آیا نابینا بودن سخت است در جواب گفت: نه سخت نیست اما شرایط استان آن را سخت کرده است اگر کمی حمایت از طرف مسئولان انجام می شد نابینایی سخت نبود.

کلثوم حرفی زد که برایم قابل تامل بود نه تنها برای من بلکه باید برای مسئولان آموزش و پرورش استثنایی نیز قابل تامل باشد این دختر روشندل یاسوجی گفت هنوز کتاب ندارم آموزش و پرورش استثنایی باید کتاب ها را در اختیار نابینایان قرا  دهد اما هنوز این کتاب ها در باربری تهران خاک می خورند و ما باید اینجا به دلیل نداشتن کتاب ناراحت باشیم.

معدل کلثوم سال گذشته 19 شده است از او پرسیدم چگونه درس می خواند که در جواب گفت: مادرم از روی کتاب می خواند و من نیز حفظ می کنم.

حرف کلثوم تمام نشده بود که مادر گفت: انتظار می رفت حداقل برخی ادارت از جمله بهزیستی و یا آموزش و پرورش استثنایی رابطی را انتخاب کند که کتاب های کلثوم را به صورت صوتی برایش ضبط کند و یا خودش بخواند تا کلثوم حفظ کند اگر من و پدرش نبودیم بدون شک هیچ حمایتی از کلثوم انجام نمی شد و اکنون نخبه نابینای استان نبود.

مادر کلثوم از نبود حمایت آموزش و پرورش استثنایی دلگیر بود و می گفت: رابطی را برای کلثوم در نظر گرفته است که خودش نیز نابیناست و برای رفع تکلیف چند ماهی یک بار سر می زند و می رود، کلثوم در مدرسه شاهد درس می خواند که خداروشکر مسئولان مدرسه خیلی کمکش می کنند که از آنها تشکر می کنیم.

کلثوم می گوید: تعداد نابینایان کم است آموزش و پرورش استثایی اگر بخواهد می تواند کتاب ها را ضبط کند و در اختیار ما قرار دهد اما چنین کاری را تا کنون انجام نداده است، من قلم چی می روم و نیاز است که یک رابط داشته باشم که برایم ضبط کند اما تنها رابط من مادرم است و من را همراهی می کند با این حال آینده ای خوب برای خودم می بینیم.

حفظ قرآن در درس و  زندگی ام خیلی تاثیر داشته است قرآن خواندن به من آرامش می دهد، خانواده ام نیز در این راه خیلی به من کمک کردند، همین جا به پدر و مادرم می گویم تا آخر عمر مدیون زحماتتان  هستم، حفظ قرآن اولش سخت اما به لطف خدا بقیه اش آسان و شیرین می شود حفظ قرآن منافع زیادی برای انسان دارد.

کلثوم در پاسخ به این سوال که ادم های اطرافت و دنیا را چگونه می بینی گفت: ادم های اطرافم و دنیا پر از تلخ و شیرینی است هم خوبی و هم بدی دارد اما من نیمه پر لیوان را می بینم واقعا از زندگی ام راضی هستم.

کلثوم در تمام طول مصاحبه حتی یک کلمه حرف ناامید کننده نزد که برایم جالب بود از او پرسیدم کلثوم چرا اینقدر انرژی داری چرا اصلا حرف های تلخ  نمی زنی که جواب جالبی دارد، جوابی که شاید این روزها خیلی از ما آن را فراموش کرده ایم، کلثوم گفت من خدا را دارم خانواده ام را دارم کادر مدرسه ام همیشه پشتم هستند چرا ناراحت باشم.

از او پرسیدم زندگی  و رنگ های اطرافت را چگونه می بینی که در جواب گفت: زندگی فرصتی است که انسان خودش را نشان دهد و چیزهای جدید را تجربه کند تصوری از رنگ ها ندارم، طبیعت به من آرامش می دهد وقتی قران می خوانم نیز آرام هستم، از نابینا بودنم ناراضی نیستم اما از بی مهری هایی که از طرف برخی مسئولان انجام می شود ناراحت می شوم.

این دختر 16 ساله روشندل یاسوجی گفت:  قرار بود با اداره ای به مسابقات کشوری بروم گفتم باید همراه داشته باشم گفتند نمی شود، گفتم من نمی توانم بیایم، گفتند می خواهی بیا می خواهی نیا، یا مسابقات  دیگر که هست و من را دعوت می کنند و می خواهم نروم برخی ادارات آنقدر اصرار می کند که می روم و وقتی رتبه می آورم دیگر خداحافظ تا مسابقات بعدی؛ تنها برای رواج دادن کار خودشان سراغ من را می گیرند.

مادر کلثوم می گوید از چهارسالگی پیگیر کارهای کلثوم هستیم، برای بر طرف شدن مشکلات کلثوم همکاری نمی کنند، اکنون برخی مشکلات را بهانه می کنند، هنوز کتاب نداردکتاب های آنها  20 روز است که در باربری تهران است اما اموزش و پرورش استثنایی پیگیری نمی کند.

وی ادامه داد: در مجالس مختلف  مسئولان تجلیل و کمر خم می کنند اما همان لحظه است و دیگر تا جلسات بعدی فراموش می شود، از همین جا از مدرسه شاهد تشکر می کنم واقعا از کلثوم حمایت می کنند یک مسئول بهزیستی تا کنون همکاری نداشته است که نبود نیرو و اعتبار را بهانه می کنند.

 در تمام طول مصاحبه انتظار داشتم که کلثوم یک بار به خوب شدنش و دیدن اشاره کند اما حتی یک بار هم اشاره نکرد که برایم جالب بود از کلثوم پرسیدم سه تا از بزرگترین ارزوهایت را بگو بر خلاف تصورم باز هم حرفی از خوب شدن نزد و گفت: دوست دارم در دانشگاه رشته روانشناسی قبول شوم  می خواهم در آینده  به عنوان نماینده ایران در مسابقات بین المللی روشن دلان شرکت کنم و آرزوی سوم اینکه فقط یک روز در دنیا هیچ کشت و کشتاری نباشد.

از صحبت کردن کلثوم معلوم بود که با وجود سن کم اما کتاب های غیر درسی نیز می خواند او گفت کتاب های رمان و روزنامه نیز مطالعه می کنم، کتاب های خط بریل در استان خیلی متنوع نیستند و تعریفی ندارد فقط یک روزنامه در کشور برای نابینایان است که آن را معمولا مطالعه می کنم.

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.