در آن روزهای سخت جنگ، در میان بچه مذهبیهای شهر گرگان و با وجود سلیقهها و دیدگاههای متفاوت، یک نکته مشترک بود و آن، حول محور راه امام بودن و احساس وظیفه کردن و عقل را بر احساس ترجیح دادن بود.
به گزارش گلستان ما ؛ لازم است یادآوری کنم رزمندگان آن دوران و پیشکسوتان این دوران، آنچنان مقدساند که بنیانگذار انقلاب تا لحظه رحلتشان، برایشان عزت و احترام خاصی قائل بودند که فرمودند: نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم روزمره زندگی گرفتار شوند.
حال تفکر و قضاوت کنیم که این پیشکسوتان جهاد و شهادت اکثرشان در چه جایگاهی قرار دارند؟ از دید جامعهشناسی، رزمندهی جنگ به عنوان یکی از مهمترین عناصر جنگ بسیار حائز اهمیت است.
برای فهم هر چه بهتر رزمنده و تفکر او، ما با دو مرحله اساسی در زندگی او سر و کار داریم: اول، دوران جنگی رزمنده، یعنی وقتی که هنوز جنگ بقاء دارد و او در فضای جبهه تنفس میکند و دوم، دوران بعد از جنگ که در ظاهر تمام شده است و فضای جبهه وجود ندارد و همه به سوی شهر و دیار خویش برمیگردند.
در این نوشتار به دنبال آن هستم که با توصیف رزمنده این دو دوره، چرایی احوال او را نسبت به جامعه فعلی بجوییم،که بتوانم نسبت به انسان هایی که در حماسههای دفاع مقدس، هر کدامشان در آن ایام تمام وجودشان ایثار بود، حضورشان مؤثر، نگاهشان اطاعت و شخصیت فعلیشان فراموش شده هرچند آنها از من نگارنده ی رزمنده در شجاعت و اخلاص، صبر و استقامت پیشی داشتند و غرور و غیرت ملیشان در دفاع از آب، خاک و مرز و بوم و میهن و انقلاب زبانزد خاص و عام در روزگار خودش در شهر گرگان بود.
در آن روزهای سخت جنگ، در میان بچه مذهبیهای شهر گرگان و با وجود سلیقهها و دیدگاههای متفاوت، یک نکته مشترک بود و آن، حول محور راه امام بودن و احساس وظیفه کردن و عقل را بر احساس ترجیح دادن بود. این واژهها سرلوحه تصمیمشان برای حضور در جبههها در مقابل تجاوز صدام به ایران بود.
حضوری که گاهی جمعی و گاهی انفرادی بود، چرا؟ چون هر کدام از آن عزیزان پس از اعزام مرحله اول به جبهه، در امتحان عملی با نمره قبولی برمیگشتند و برای بار دوم و... دعوت نامه اختصاصی از مراکز منطقه عملیاتی به نهادهای اعزام کننده میرسید.
منظور از دعوت، تلگراف آن زمان مطرح بود. این عزیزان در مدت حضور در منطقه عملیاتی، شایستگی، لیاقت، تدبیر، مسئولیتپذیری و توان رزمی خود را در حد قابل قبول عملاً به مرحله ظهور میرساندند و همین امر، اعزام مجدد را برای اکثر نیروها به وجود میآورد که این شایستگی عاملی شد که بعضی از نیروها تا پایان جنگ افتخار خدمت در میدان عمل که همان جبهههای غرب، میانی و جنوب باشد را پیدا کنند.
هرگاه به خاطرات در ذهنم رجوع میکنم، چهره خیلی از آنها را به یاد میآورم. برایم دردآور است، چون اخلاصشان درس، نیتشان پاک، وفاداریشان برایم ثابت بود، نورانیتشان زبانزد، سبقت گرفتنشان مثال زدنی بود.
آمدنشان خدایی بود. چه زیبا میآمدند، بیمزد و حقوق میآمدند با وضو و ذکر و صلوات میآمدند. با نگاه معصومانه بدون محاسن میآمدند، با محاسن سیاه و سفید میآمدند، خیلیها هم رفتند و شهید شدند، خیلیها رفتند، بعد از مدتی آمدند(اسیر شدند)، خیلیها رفتند و جاویدالاثر شدند و هنوز نیامدند.
آنهایی هم که آمدند، بدون لباس و گمنام آمدند، خیلیها رفتند، نقص عضو آمدند و جانباز شدند، خیلیها آمدند و رفتند و در طول دوران دفاع ماندند و پس از اتمام آمدند، خیلیها آمدند و رفتند و برگشتند و حالا کجایند و چگونه زندگی را سیر میکنند؟ شاید در جواب من بگویند:گفتیم کجایند، پاسخ این است که خیلی کم گفتیم کجایند، به خیلیها اصلاً نگفتیم کجایند.
آیا به یاد داریم به خیلی ازاینهایی که اصلاً نگفتیم، روزگاری رهسپار پیکار با اهریمن میشدند، برایشان شعار سرچشمه اخلاق و حتی اسوهی معنویت سر میدادیم، آنان که گذشته خویش را برای حالشان ساخته و دوخته بودند، هی به رخ میکشند تا بهتر کسب کنند، به واسطه آن که دنبالش بودند، هر آنچه میشود را به دست آورند، چون از روزگار جنگ خسته و در گوشهای کز کرده بودند.
عدهای هم از سرچشمه زلال معنویت، تعهد و عدالت و ایثار و از خود گذشتگی آنها سیراب و بهرهها بردند، بگذریم از حال آنها. بگوییم چرخش روزگار خیلیها را خمیده کرد، شهامت آنها را به فراموشی سپرد، خیلیها بودند با گمنامی از دنیا رفتند، خیلیها هستند، ولی گمناماند، خیلیها نه تاب روزگار را دارند و نه تحمل فراغ دوستان هم رزم خود را، اما اکثر آنها با آن که خاطرات گذشته را در عکسهای آلبوم خود دارند، در آرمانهای جنگیشان و شهدای هم رزم خود و انقلاب فعال و سرخوشند، هنوز در همان مسیر سیر میکنند، البته صاحبان امر و مسئولین بدانند منابع دفاع مقدس عمر ابدی ندارد.
یکی از کارهای ستودنی قابل تحسین، همان راهیان نور است که هر ساله جمع کثیری از مردم را از مناطق مختلف کشور برای تناول ارزاق معنوی راهی جبهه های قدیم در جنوب و غرب میکند. چگونه هادیان و رهنما را توجیه سرزمینی میکنیم که وجب به وجب خاک مناطق عملیاتی یادآور رشادتها و فدارکاری رزمندگان است.
آنها بودند که با حضورشان حماسه آفریدند. نسل امروز را میبریم تا آن سرزمینها را ببیند، اما همان جوان در کوچههای شهرش، حتی در میان بستگان نزدیکش، افرادی هستند که در دوران دفاع حماسهها آفریدند. آن جوان از سوابق آن حماسه ساز بیاطلاع است.
گاهاً بعضی از هادیان و راهنمایان راهیان نور نادیده هستند که برای نادیدههای جنگ روایت میکنند. بعضاً اشتباه دارند و موضوع را آغشته به انحراف میکنند.
واقعاً همه بودند. به لحاظ تاریخی مهم تلقی میشود، همه آنها رزمنده این شهر هستند، خیلیهایشان زنده و پابرجا هستند، خود روایتگر خیلی چیزها هستند، آنها از جبهه میگویند، از یاران شهید، از دوستان و دشمنان میگویند، اندکی از آنها نیز در مذمت این دوران میگویند، خیلیها هم نمی آیند که بگویند، ولی به هدفشان پایدارند.
آنها مردانی هستند با منبع مردانگی، ایثار، معنویت و شهادت و مدافعان ایران و انقلاب. نسل جدید باید بداند آسایش و امنیت امروزی او مرهون ایثارگریها و فداکاریها و شهادت طلبیهای اسوههای آن روزگار است.
نویسنده ی کتاب تلخ و شیرین
رزمنده ی دوران دفاع مقدس علی اصغر مقسمی
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد