1393-07-11 04:26
1507
0
3709
درد دلی خودمانی با خودمان ؛

قرآن ! من شرمنده تو أم ...

یكی ذوق می كند كه تو را بر روی فلز برنج نوشته ،‌ یكی ذوق می كند كه تو را فرش كرده ، ‌یكی ذوق می كند كه تو را با طلا نوشته و ... .

قرآن ! من شرمنده توام ؛
اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه كس مرده است ؟ " 
چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است .
 
قرآن ! من شرمنده تو ام ؛
اگر تو را از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام .
یكی ذوق می كند كه تو را بر روی فلز برنج نوشته ،‌ 
یكی ذوق می كند كه تو را فرش كرده ،
‌یكی ذوق می كند كه تو را با طلا نوشته ،
‌یكی به خود می بالد كه تو را در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! 
 
آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟
 
قرآن ! من شرمنده تو ام ؛
اگر حتی آنان كه تو را می خوانند و تو را می شنوند ،‌
آن چنان به پایت می نشینند
كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .
اگر چند آیه از تو را به یك نفس بخوانند ، 
شنوندگان فریاد می زنند " احسنت ...! " 
گویا مسابقه نَفَس است 

قرآن !‌ من شرمنده تو ام ؛
اگر به یك فستیوال مبدل شده ای
حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌
خواندن تو آز آخر به اول ،‌
یك معرفت است یا یك ركورد گیری ؟
ای كاش آنان كه تو را حفظ كرده اند ،‌ حفظ كنی !
تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نكنند . 

خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو .
آنان كه وقتی تو را می خوانند چنان حظ می كنند ،
‌گویی كه قرآن همین الان به آن ها نازل شده است.
 
یا قرآن ! إِنّی مَعَکَ و إِنّکَ کُنَّ مَعِی
ای قرآن ! من همراه تو ام و تو هم همراه من باش ! 
 
اسفندیار قرنجیک از گنبد کاووس / ترکمن سسی

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.