1393-08-30 07:28
5699
0
6034

خود گوییم و خود خندیم و خود مرد هنرمندیم !

به بهانه برگزاری جلسات فرمایشی با آدم های تکراری در شهرمان(گنبد)! و تجمعات خودجوش مردمی درسوگ هنرمند کشورمان!.

به گزارش گلستان ما به نقل از az57 ، باید مدت ها زحمت کشید و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش های اسلامی هستیم.[1] باید سال های طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم.[2]

به نظر ما مقوله‏ ى فرهنگ از نظر تأثيرش در آينده‏ ى يك ملت و يك كشور، با هيچ چيز ديگرى قابل مقايسه نيست. [3]فرهنگ، این مظلوم ترین عنصر حیات بشری امروز احول خوبی ندارد.هیچ عنصری همچون فرهنگ بر معادلات زندگی ما جهت و اعتبار نمی بخشد. 

امروز در طوفان هیاهوی عقب افتادگی در فرهنگ و اقتصاد ملی، ما همچنان جیره خوار مال و املاک باد آورده ثروت ملی هستیم. از بی تفاوتی بر مسوولیت خود در مناسبتی، رنگ تظاهری به رخ می کشیم تا بگوییم چه خالصانه به وظایف خود عمل می کنیم! گویی که دست بردن بر جیب ملت برای تظاهر به تزیین سفره فرهنگ، تنها و تنها با حضور ما رغم می خورد. و من حاج آقا و عالم و سردار و مدیر دیگر به نخودی در آش و نشست در ردیف اول صف قانع نیستیم. به شکرانه حضور عکاس ها نیز، همه فهمیدند که آنان که "نام و نشانی" به بهانه میراث ملی کسب کردند، بیش از همه "دغدغه فرهنگ" دارند! چه شاعرانه می سرایند که "خود گوییم و خود خندیم و خود مرد هنرمندیم!"

بی شک مظلوم تر از فرهنگ، مدیریت آن در فضای غیرحقیقی و روزمرگی مدیرانش می باشد.  عرصه ای که تنها به دست کسانی احیا می شود که به روح و جسم آن باور داشته باشند. همچون عقاید که تظاهر بدان برای دلخوشی جماعتی و یا تسلیم بدون باور فرمایشی سودمند نخواهد بود.  حال می توان در کلام تهدیدمحوران متولی این عرصه، هزاران جادو وتجهیزات تهاجمی لیست کرد تا کاستی های وظایفشان را بپوشاند.  این تنها گوشه ای از دلایل نبود فضای دلچسب فرهنگی در شهر و کشورمان می باشد.

ما براین باور باشیم که «رضایت به آنچه که هست و قناعت به وضع موجود، هنر را می‌کشد و ریشه‌ی آن را می‌خشکاند. کسی که از وضعش راضی است هنرمند نمی‌شود. نارضایتی، یعنی بیشتر و بهتر خواستن، سنگ اول ساختمان هنر است.»[4] هنر و هنرمند حقیقی، نه مطیع فرمایش ابلاغیه بالادست و نه تزیین سفره رفع تکالیف ما نسبت به دین و مردم خواهد بود! 

بگذاریم و بگذریم از تفاخر و خودگردی این ایام عرصه فرهنگ کشورمان. نگذاریم بیش از این خاک بر پیکر میراث عظیم شهرمان بنشیند. فرصت شناسانه به سوی ظرفیت های مغفول فرهنگی شهرمان شتاب کنیم و برای هنرمندان و فعالان بیشمار عرصه فرهنگ بستری فراهم کنیم برای بروز رویدادهای واقعی که می تواند پرجنب و جوش تر و مردمی تر رغم بخورد! از آیین حوانمردی در کتاب "قابوس نامه" تا بقایای شهرکهن جرجان تا ده ها استاد گمنام هنر شهرمان برای اعتلای فرهنگ ملی مدد بجوییم! آنان نسخه ها را می دانند چگونه بپیچیند، زیرا نخستین قدم، قدرشناسی هنر و هنرمند است. (کلیک کنید!) ماجرای پرجنب و جوش درگذشت خواننده پاپ کشورمان تنها نمونه ای از مثال های همبستگی هنر و مردم می باشد. 

باور داشته باشیم که بی زحمت، مشقت، رنج و مجاهدت و خون هیچ فرهنگی احیا و ترویج نخواهد یافت. بدانیم که میراث مجاهدت های خاموش دیروزیان با بی تفاوتی و روزمرگی ما فراموش می شود.

گفت اگر منبر تو منبر بود

كار مردم نمي كشيد به دار [5] 

پانوشت :

[1] – صحیفه ی نور ج ۱۸/۱۶۲
[2] – سخنرانی در تاریخ ۲۴/۷/۶۰
[3] – مقام عظم رهبری
[4] –کتاب استاد و درس، ادبیات؛ هنر و نقد، علی صفایی حائری عین- صاد
[5] – مناظره ی منبر و دار ، شعری از اُستاد شهریار

پیشنهادی: سخني چند درباره عنصرالمعالي و كتاب قابوس نامه

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.