در آئین گرامی داشت چهارمین شهید مدافع حرم استان گلستان، قسمتی از وصیت نامه شهید میردوستی قرائت شد. وی در وصیت خود آرزو کرد شهادتش به گونه ای باشد که بتواند اعضای بدن خود را به بیماران نیازمند اهدا کند.
شهید حسن خلیلی کاشیدار در قسمتی از وصیت نامه خودش آورده است که : از دوران کودکی هر موقع نامی از امام حسین(ع) میبردند، آرزو میکردم که ای کاش در آن زمان بودم و در رکاب آن حضرت به شهادت میرسیدم!
«من احساس میکنم این آخرین ملاقات من با امام بود،زیرا امام این بار با من دو بار معانقه کرده و دوباره مرا در آغوش کشیدند.»
حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد...»
نام حاج ستار ابراهیمی نه تنها برای همدانیها بلکه برای نیروهای بعثی هم شناخته شده بود. وقتی شهید شد، رادیوی رسمی عراق، با شادمانی خبر شهادتش را اعلام کرد.
مهمانی بودیم؛ خانه پسرخاله. بچه های فامیل هم جعشان جمع بود و دنبال سوژه ای بودند برای خنده و خوش گذرانی...
از این جمهوری اسلامی که ثمره خون شهیدان است حمایت صادقانه کنید که بخدا قسم راه خودکفا شدن و از یوغ استعمار رها شدن، همین جمهوری اسلامی است.
شهید کاظمی خود را به بنیصدر رساند و با صدای بلند و با شجاعت تمام به او گفت: «تو دشمن امام خمینی هستی، اگر یک مو از سر امام کم شود، تو را تکهتکه میکنیم.»
استاد خلبان آمریکایی اش گفته بود: اگر روزی من در جنگ با اسدزاده روربرو شوم حتماً از مقابل او فرار می کنم.
معاون مشارکتهاي مردمي کميته امداد خوزستان گفت: بنابر وصيت سردار شهيد تقوي، همسر و فرزندان شهيد، منزل و زمين زراعي اين شهيد بزرگوار را وقف کردند.
جانباز 70 درصدی کلاله ای پس از تحمل مشکلات و جراحات ناشی از ترکشهای دوران دفاع مقدس، به یاران شهیدش پیوست.
سید ابراهیم حسینی در سن 19 سالگی در عملیات کربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
همیشه با خودم فکر می کردم پدرم مرا فراموش کرده و سراغم را نخواهد گرفت، ولی همیشه موقعی که باید کنار من باشد، خودش را می رساند و به دخترش مثل همه پدرهای دیگر آرامش می دهد.
این مرد بزرگ و با وقار با آمار ۷۰۰ شلیک و هدف مثبت، نفر اول جنگ ها در جهان قلمداد می شود، درحالی که تا قبل از ایشان کریس کابل امریکایی با ۱۶۰ هدف نفر اول بحساب می آمد!!!
هر بار که به زیارتش آمدم هدیه ای نصیبم شد و این بار هدیه این امام بزرگوار سعادت حضور در کنار مزار شهیدی بود که مدت هاست نامش را می شنوم، جوانی خوشنام که تنها تصورم از او چند عکس و خاطره ای کوتاه از زبان همرزم و دوستش بود.
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.